کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مغد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مغد
لغتنامه دهخدا
مغد. [ م َ ] (ع ص ، اِ) نازک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نرم و نازک . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).- اغضه اﷲ بمطر سغد مغد ؛ یعنی تر و تازه دارد خدای تعالی آن را به باران نرم . و مغد اتباع است . (از اقرب الموارد).|| شتر پرگوشت . (منتهی الارب ) (آ...
-
مغد
لغتنامه دهخدا
مغد. [ م َ ] (ع مص ) پرورانیدن عیش خوش کسی را. (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). به ناز و نعمت پروردن عیش کسی را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || در عیش خوش برآمدن . (تاج المصادر بیهقی ). به ناز و کامرانی زیستن . (آنندراج ) (از منتهی ال...
-
مغد
لغتنامه دهخدا
مغد. [ م َ ] (اِ) باتنگان . (مهذب الاسماء). بادنجان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). بادنجان است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). در بعضی لغات بادنجان است و این کلمه معرب است . (المعرب جوالیقی ص 314). بعضی گویند بادنجان است . (بره...
-
مغد
لغتنامه دهخدا
مغد. [ م َ غ َ / م َ ] (ع مص ) فربه و پرگوشت شدن بدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مغد
لغتنامه دهخدا
مغد. [ م ُ غ ِ د د ] (ع ص ) اشتر طاعون زده . (مهذب الاسماء). شتر طاعون زده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شتر غده برآورده ٔ طاعون زده . (ناظم الاطباء). شتر غده دار. (ازاقرب الموارد). || خشمناک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد خشمناک . (ناظم الاطباء). ب...
-
واژههای همآوا
-
مقد
لغتنامه دهخدا
مقد. [ م َ ق َدد ] (اِخ ) دهی است به اردن که می را به وی نسبت کنند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). قریه ای است در شام و گویند در حمص . (از معجم البلدان ). و رجوع به مقدی شود.
-
مقد
لغتنامه دهخدا
مقد. [ م َ ق َدد ] (ع اِ) راه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): هو مستقیم المقد. (اقرب الموارد). || زمین هموار. (مهذب الاسماء). جای مستوی و برابر. (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بیابان هموار....
-
مقد
لغتنامه دهخدا
مقد. [ م ِ ق َدد / م ُق ُدد ] (ع اِ) آهن که بدان پوست تراشند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه ). ابزاری آهنین که بدان پوست تراشند. (ناظم الاطباء). نشگرده . (مهذب الاسماء).
-
جستوجو در متن
-
هیمغ
لغتنامه دهخدا
هیمغ. [ هََ م َ ] (ع اِ) درخت مغد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). شجرةالمَغد. (اقرب الموارد).
-
مغدیة
لغتنامه دهخدا
مغدیة. [ م َ دی ی َ ] (ع اِ) بورانی . (مهذب الاسماء). بورانی بادنجان . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مَغْد. (معنی اول ) شود.
-
انب
لغتنامه دهخدا
انب . [ اَ ن َ ] (اِ) بادنجان . (برهان قاطع) (بحر الجواهر) (ناظم الاطباء). بافراط خوردن آن جذام و صداع و بی خوابی آورد، و بعضی گویند عربی است . (برهان قاطع) (از هفت قلزم ) (آنندراج ). معرب آن انبج است . (از معرب جوالیقی ص 43 سطر 24). مَغْد. حَیْصَل ....
-
قشب
لغتنامه دهخدا
قشب . [ ق ِ ] (ع اِ) نفس . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || زهر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سم . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). زهر کشنده . (مهذب الاسماء). و گاه حرف دوم نیز متحرک گردد. ج ، اقشاب . (اقرب الموارد). || زنگ . (منتهی الارب ). الصدا ...
-
اغداد
لغتنامه دهخدا
اغداد. [ اِ ] (ع مص ) خشم گرفتن . یقال : «اغدّ علیه اغداداً». (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خشمگین شدن . (آنندراج ). از خشم برآماسیدن چنانکه گویی شتری است که دارای غده است : اغدّ فلان علی فلان ؛ انتفخ من الغضب کانه بعیر به غدة فهو مغد. تقول : «مالی ...