قشب . [ ق ِ ] (ع اِ) نفس . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || زهر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سم . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). زهر کشنده . (مهذب الاسماء). و گاه حرف دوم نیز متحرک گردد. ج ، اقشاب . (اقرب الموارد). || زنگ . (منتهی الارب ). الصدا علی الحدید. || (ص ) خشک و سخت . (اقرب الموارد). || مرد بی خیر. (منتهی الارب ). || (اِ) قشب از طعام ،آنچه از طعام که در آن خیری نیست و آن را دور بیندازند. || گیاهی است چون مغد. (اقرب الموارد). گیاهی است شبیه بادنجان یا خیار. (منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.