مغد. [ م َ ] (ع ص ، اِ) نازک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نرم و نازک . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
- اغضه اﷲ بمطر سغد مغد ؛ یعنی تر و تازه دارد خدای تعالی آن را به باران نرم . و مغد اتباع است . (از اقرب الموارد).
|| شتر پرگوشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || هرچیز ستبر و دراز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || صربة یعنی چیزی به مقدار سرگربه که در آن مایعی است مانند دوشاب و آن را مکیده می خورند. (ناظم الاطباء). صربة؛ یعنی صمغ درخت طلح . (از اقرب الموارد). || دلو بزرگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). دول بزرگ . (ناظم الاطباء). || جایگاه سپیدی بر پیشانی اسب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || میوه ٔ تَنضُب چیده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || درختی است باریکتر از مو که بر درختان دیگر پیچد و برگهای آن دراز و نازک و نرم است و میوه های نورس آن مانند میوه ٔ نورس موز است با این تفاوت که پوست آن نازکتر و آبش بیشتر است و دانه ٔ آن مانند دانه ٔ لفاح است و آن ابتدا سبز و سپس زرد و سرانجام قرمز گردد و خورده شود. (از اقرب الموارد). || صمغ سدر. (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.