کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واخیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
واخیدن
/vāxidan/
معنی
پنبه را از پنبهدانه جدا کردن؛ پنبه زدن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
separate
-
جستوجوی دقیق
-
واخیدن
لغتنامه دهخدا
واخیدن . [ دَ ] (مص ) از هم جدا کردن . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (مؤید الفضلاء). || جدائی نمودن . (برهان ) (ناظم الاطباء). || پشم و پنبه برزده از هم جدا کردن . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). پنبه زدن و پاک کردن آن . (ناظم الاطباء). حلاجی ک...
-
واخیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) از هم جدا کردن .
-
واخیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹بخیدن› [قدیمی] vāxidan پنبه را از پنبهدانه جدا کردن؛ پنبه زدن.
-
جستوجو در متن
-
واخانیدن
لغتنامه دهخدا
واخانیدن . [ دَ ] (مص ) متعدی واخیدن . (شعوری ). رجوع به واخیدن شود. برچیدن فرمودن و واخیدن کنانیدن . (ناظم الاطباء).
-
فاخیدن
لغتنامه دهخدا
فاخیدن . [ دَ ](مص ) واخیدن . چیدن . برکندن . || زدن . || پنبه زدن . حلاجی کردن . || نیزه افکندن . || گرفتن . || فراهم آوردن . گرد کردن . (ناظم الاطباء). و رجوع به واخیدن شود.
-
تنفیش
لغتنامه دهخدا
تنفیش . [ ت َ ] (ع مص ) واخیدن پشم و پنبه . (زوزنی ). واخیدن پنبه و پشم و موی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || به انگشتان پراکندن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به تنفش شود.
-
واخنده
لغتنامه دهخدا
واخنده . [ خ َ دَ / دِ ] (نف ) نعت فاعلی از واخیدن . پنبه زن . حلاج . نداف . نفاش .
-
زرقلة
لغتنامه دهخدا
زرقلة. [ زَ ق َ ل َ ] (ع مص ) دادن حق کسی را: زقل بحقی زرقلة؛ داد حق مرا. || واخیدن موی را: زرقل الشعر؛ واخید موی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
شیدن
لغتنامه دهخدا
شیدن . [ دَ ] (مص ) حلاجی کردن . ندافی کردن . زدن پنبه و پشم و مانند آن . ندف . حلج . زدن (چنانکه پنبه و امثال آنرا). واخیدن . نفش . فلخیدن . فلخمیدن . (یادداشت مؤلف ).
-
نفش
لغتنامه دهخدا
نفش . [ ن َ ] (ع مص ) به انگشتان پراکنده کردن چیزی را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). به انگشتان پراکنده کردن پشم و پنبه را. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). رجوع به معنی بعدی شود. || پشم و پنبه زدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). و...
-
اجثئلال
لغتنامه دهخدا
اجثئلال . [ اِ ث ِءْ ] (ع مص ) واخیدن مرغ پر و موی خود را: اِجثأل ّ الطائر؛ پرباد کردپرها را و برافراشت . و اجثأل ّ الرّیش ؛ پرباد و برافراشته شد پر. (منتهی الارب ). || اِجْثأل ّ النبت ؛ دراز شد و درهم پیچید یا این قدر بالید که در دست توان گرفت . ...
-
حلاجی کردن
لغتنامه دهخدا
حلاجی کردن . [ ح َل ْ لا ک َ دَ ] (مص مرکب ) پنبه را از پنبه دانه جدا کردن و پاک کردن . فلخیدن . واخیدن . || کنایه از حرفهای درشت گفتن ، خواه بکنایه خواه صریح . (آنندراج ) (غیاث ). || موشکافی و دقت کردن . (آنندراج ).- حلاجی کردن امری ؛ روشن و هویدا ...
-
ندف
لغتنامه دهخدا
ندف . [ ن َ ] (ع مص ) پنبه زدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). پنبه را با مندف زدن . (از المنجد). حلج . واخیدن . نفش . شیدن . زدن پشم و پنبه را. (یادداشت مؤلف ). || شتاب گردانیدن دابه...
-
تسبیخ
لغتنامه دهخدا
تسبیخ . [ ت َ ] (ع مص ) سبک گردانیدن . (زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || آرام دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || واچیدن پنبه . (تاج المصادر بیهقی ). واخیدن پشم و پنبه . (زوزنی ). پیچیدن پنبه و مانند آن . (منتهی ال...