نفش . [ ن َ ] (ع مص ) به انگشتان پراکنده کردن چیزی را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). به انگشتان پراکنده کردن پشم و پنبه را. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). رجوع به معنی بعدی شود. || پشم و پنبه زدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). واخیدن پشم و پنبه . (زوزنی ). ندف . (از متن اللغة). شیدن . واخیدن . زدن . حلج . ندف . فلخیدن . فلخمیدن . (یادداشت مؤلف ). || به شب چرا کردن شتر و گوسپند بی راعی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). چرا کردن گوسفند به شب بی شبان . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 101)(از زوزنی ). چرا کردن گوسفند و شتر به شب بی شبان . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). نفوش . (متن اللغة). و اسم از آن نَفَش است . (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.