کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ندرةً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ندرتاً
لغتنامه دهخدا
ندرتاً. [ ن ُ رَ تَن ْ ] (ع ق ) ندرةً. به ندرت . گاه گداری . شذوذاً. گاهگاه . گاهی . تک تک . تک وتوکی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ندرت و ندرة شود.
-
الوف
لغتنامه دهخدا
الوف . [ ] (اِخ ) ندره نکولا. او راست : ضحایا البشریة که مجموعه ٔ مقالاتی است . (از معجم المطبوعات ج 1 ستون 465).
-
ندرت
لغتنامه دهخدا
ندرت . [ ن ُ رَ ] (ع اِمص ) کمی . (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (فرهنگ نظام ). تنگ یابی . کم یابی . دیریابی . شذوذ. دشواریابی . عزت . (یادداشت مؤلف ). ندرة.- بر سبیل ندرت ؛ گاهگاه . گاه وگداری .- به ندرت ؛ ندرتاً. ندرةً.|| تنهائی . (ناظم الاطباء) ...
-
نادراً
لغتنامه دهخدا
نادراً. [ دِ رَن ْ ] (ع ق ) گاهگاه . اتفاقاً. (ناظم الاطباء). لایکون ذلک الا نادراً؛ ای فیما بین الایام . (اقرب الموارد). ندرةً. بندرت . به نادر.
-
الا ما شذ و ندر
لغتنامه دهخدا
الا ما شذ و ندر. [ اِل ْ لا ش َذْ ذَ وَ ن َ دَ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ استثنائیه ) جز آنچه کم یاب و نادر بود. جز آنچه اندک و کمیاب باشد. بندرت . ندرةً.
-
ندر
لغتنامه دهخدا
ندر. [ ن َ ] (ع مص ) بیرون جستن . (تاج المصادر بیهقی ). || ناگاه بیرون آمدن . (دهار). || افتادن چیزی از درون چیزی و آشکار شدن آن . (از المنجد) (از اقرب الموارد). ندور. (المنجد). || زایل شدن چیزی از موضع خود. || خارج شدن کسی از بین قوم خود. || برآمدن ...
-
گاه از گاه
لغتنامه دهخدا
گاه از گاه . [ اَ ] (ق مرکب ) گاه و بیگاه . ندرةً. بعض اوقات : مردی که وی را حسن محدث گفتندی نزدیک امیرمسعود فرستاده بود. [ منوچهربن قابوس ] تا هم خدمت محدثی کردی و هم گاه ازگاه نامه و پیغام آوردی و میبردی . (تاریخ بیهقی ).
-
تاس ماهی
لغتنامه دهخدا
تاس ماهی .(اِ مرکب ) از نوع سگ ماهیان ، دارای اندامی بزرگ و مخروطی ، عموماً در شطهای روسیه یافت میشود. درازای این حیوان تا شش گز میرسد و از ماهیان دریایی است که برای تخم گذاری وارد شطها میگردد. صید آن اهمیت بسیار دارد، و آن دارای گوشتی لذیذ و تخم آن ...
-
اشذاذ
لغتنامه دهخدا
اشذاذ. [ اِ ] (ع مص ) سخن نادر گفتن . (منتهی الارب ). اَشَذَّ الرجل ؛ جاءبقول شاذّ نادّ. (اقرب الموارد). اَشَذَّ الشی َٔ؛ یکسر کرد آنرا و بنهایت رسانید آنرا. (منتهی الارب ). اَشَذَّ الشی َٔ؛ نحّاه و اقصاه . (اقرب الموارد). || تنها و نادر کردن کسی را....
-
ندور
لغتنامه دهخدا
ندور. [ ن ُ ] (ع مص ) افتادن چیزی از میان چیزی یا از میان ایشان آشکار گردیدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || افتادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سقوط. (یادداشت مؤلف ). || مردن . || آزمودن . || تیز دادن . || برگ برآوردن گیاه و بر...
-
نادر
لغتنامه دهخدا
نادر. [ دِ ] (ع ص ) اسم فاعل از ندر.(اقرب الموارد). رجوع به ندر شود. || (اِ) جمع اندر به معنی خرمن یا خرمن گندم است . (از منتهی الارب ). رجوع به اندر شود. || خر وحشی . (از اقرب الموارد). || النادر من الجبل ؛ ما خرج منه و برز. (اقرب الموارد). نادرالجب...
-
گاه گاه
لغتنامه دهخدا
گاه گاه . (ق مرکب ) ندرةً. بندرت . بر سبیل ندرت . گاهی دون گاهی .وقتی دون وقتی . مکرر ولی کم و بزمانهای دور از یکدیگر، احیاناً، لحظه به لحظه ، زمان به زمان : به دربند ارگ آمدی گاه گاه همی کردی از دور بر وی نگاه . فردوسی .نگفتی سخن جز ز نقصان ماه که ی...
-
قتل عمد
لغتنامه دهخدا
قتل عمد. [ ق َ ل ِ ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قتل عمد موجب قصاص است نه دیه و قتل عمد هنگامی است که عاقل بالغی آهنگ کشتن کند بوسیله ای که غالباً بدان قتل واقع گردد و اگر قصد کشتن کند با وسیله ای که ندرةً به آن قتل متحقق شود و قتل تحقق یافت در این ص...
-
کمتر
لغتنامه دهخدا
کمتر. [ ک َ ت َ ] (ص تفضیلی ، ق ) اندک تر. (ناظم الاطباء). اقل . اندک تر. (فرهنگ فارسی معین ) : تو دانی که از هندوان صدهزاربود پیش من کمتر از یک سوار. فردوسی .صد و بیست رش نیز پهناش بودکه پهناش کمتر ز بالاش بود. فردوسی .اگر چه رهی را تو کمتر نوازی بپ...
-
بلغار
لغتنامه دهخدا
بلغار. [ ب ُ ] (اِخ ) شهریست [ به ناحیت ونندر ] که مر او را ناحیتکی است خرد بر لب رود آتل نهاده و اندر وی همه مسلمانانند و از وی مقدار بیست هزار مرد سوار بیرون آید. (حدود العالم ). شهری است نزدیک به ظلمات و آن در زمان سکندر بنا شده و هوایش بغایت سرد ...