اشذاذ. [ اِ ] (ع مص ) سخن نادر گفتن . (منتهی الارب ). اَشَذَّ الرجل ؛ جاءبقول شاذّ نادّ. (اقرب الموارد). اَشَذَّ الشی َٔ؛ یکسر کرد آنرا و بنهایت رسانید آنرا. (منتهی الارب ). اَشَذَّ الشی َٔ؛ نحّاه و اقصاه . (اقرب الموارد). || تنها و نادر کردن کسی را. (منتهی الارب ). اَشَذَّه ُ؛ ندره عن جمهوره . شذّ عن الجماعة؛ ندر عنهم و انفرد. (اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.