ندر. [ ن َ ] (ع مص ) بیرون جستن . (تاج المصادر بیهقی ). || ناگاه بیرون آمدن . (دهار). || افتادن چیزی از درون چیزی و آشکار شدن آن . (از المنجد) (از اقرب الموارد). ندور. (المنجد). || زایل شدن چیزی از موضع خود. || خارج شدن کسی از بین قوم خود. || برآمدن خوص درخت یا سبز شدن درخت . || برآمدن برگ گیاه . || کمیاب شدن چیزی . (از المنجد) (از اقرب الموارد). و اسم از آن نَدرَة و نُدرَة است . (از اقرب الموارد). || پیشی جستن مرد در علم و فضل . (از المنجد) (از اقرب الموارد). || تیز دادن . (از اقرب الموارد). || مردن . || آزمودن . ندور. (از المنجد) (از اقرب الموارد). || بدانستن . (زوزنی ). || بیافتن . (تاج المصادر بیهقی ). در تمام معانی رجوع به ندور شود. || (ص ) نادر. (المنجد) (اقرب الموارد). شی ٔ ندر؛ نادر. وصف بالمصدر. (اقرب الموارد). رجوع به نادر شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.