کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نال نال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نال نال
لغتنامه دهخدا
نال نال . (نف مرکب ) نالنده . با آه و زاری . نالان نالان : مهتر و کهتر همه با او به خشم عالم و جاهل همه ز او نال نال . ناصرخسرو.از دهر جفاپیشه زی که نالم گویم ز که کرده ست نال نالم . ناصرخسرو.گر باغ تازه روی جوان گشته خندخندچون ابر نال نال چنین بابکا...
-
واژههای مشابه
-
نأل
لغتنامه دهخدا
نأل . [ ن َءْل ْ ] (ع مص ) رفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مشی . (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). || رفتن بر فشاری که گوئی بر پشت بار دارد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). جستن کردن و سر خود را به بالا حرکت دادن . (ناظم الاطباء). نئیل . نأل...
-
جستوجو در متن
-
خندخند گشتن
لغتنامه دهخدا
خندخند گشتن . [ خ َ خ َگ َ ت َ ] (مص مرکب ) شکفته شدن . باز شدن : گر باغ تازه روی و جوان گشت و خندخندچون ابر نال نال و چنین با بکا شده ست .ناصرخسرو.
-
خندخند
لغتنامه دهخدا
خندخند. [ خ َ خ َ ] (اِ مرکب ) خنده ٔ متصل و از روی دل . خنداخند. (ناظم الاطباء) : چنین تا بنزدیک کوه سپندلب از چاره ٔ خویش در خندخند. فردوسی .چون بحقّم سوی دانا نال نال گر نباشد شاید از من خندخند.ناصرخسرو.
-
بکا
لغتنامه دهخدا
بکا. [ ب ُ] (ع اِ) بکای [ بکاء ] . گریه . (ناظم الاطباء). گریه . (مهذب الاسماء). اشک و زاری . بمعنی گریه که اشک ریختن باشد. (غیاث ). گریه . (مؤید الفضلاء) : تا چو شاه نحل شاه انگیخت لشکر چشم خصم صد هزاران چشمه شد چون خانه ٔ نحل از بکا. خاقانی .ناله ...
-
نویدن
لغتنامه دهخدا
نویدن . [ ن َ دَ ] (مص ) زاری کردن . نالیدن . (برهان قاطع) : کنون زود پیرایه بگشا و روبه پیش پدر بس بزاری بنو. فردوسی .ز درد دل آن شب بدانسان نویدکه از ناله اش هیچکس نغنوید. لبیبی .نوان از نود شد کز او برگذشت ز درد گذشته نود می نود. ناصرخسرو.اکنون ز ...
-
موییدن
لغتنامه دهخدا
موییدن . [ مو دَ ] (مص ) گریستن و به آواز بلند گریه کردن . (ناظم الاطباء). گریه کردن و گریستن باشد. (از برهان ). مویه کردن . زاریدن . گریه کردن . (یادداشت مؤلف ). بر مرده نوحه و زاری کردن . (ناظم الاطباء). نوحه کردن . (از برهان ). شیون کردن : بدو گف...
-
بسان
لغتنامه دهخدا
بسان . [ ب ِ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) از ادات تشبیه است . مانند و مثل . (ناظم الاطباء). مانند و مشابه و آن یکی از حروف تشبیه باشد. (آنندراج ). و رجوع به فرهنگ شعوری ج 1 ورق 186 شود. بر سان . بگونه . بکردار. چون . نظیر : بس عزیزم ، بس گرامی سال و ماه اند...
-
تازه روی
لغتنامه دهخدا
تازه روی . [ زَ / زِ ] (ص مرکب ) کسی که رویش مانند گل باطراوت باشد و لطیف و شادمان و مسرور و متبسم و خندان .(ناظم الاطباء). گشاده روی . مسرور. شادان . مهربان . شاد و خندان : طلق ؛ تازه روی . (منتهی الارب ). هش ّ؛ مرد شادمان و تازه روی و سبکروح . (منت...
-
نِک و نو
فرهنگ گنجواژه
نک و نال.
-
انان
فرهنگ فارسی معین
(اَ نّ) [ ع . ] (ص .) بسیار نالنده ، بسیار نال ، بیش نالنده .
-
انوال
لغتنامه دهخدا
انوال . [ اَن ْ ] (ع اِ) ج ِ نَول . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || ج ِ نال . جوانمردان . بسیار عطایان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به نول و نال شود.
-
نک و ناله
لغتنامه دهخدا
نک و ناله . [ ن ِ ک ُ / ن ِک ْ ک ُ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) نک و نال . (یادداشت مؤلف ). رجوع به نک و نال شود.