کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بَعِدَتْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بَعِدَتْ
فرهنگ واژگان قرآن
دور شد
-
واژههای همآوا
-
بعدة
لغتنامه دهخدا
بعدة. [ ب ُ دَ ] (ع اِ)رأی و حزم ، و منه : انه لذو بعدة. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مسافت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بیگانگی ، یقال : بیننا بعدة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
شُّقَّةُ
فرهنگ واژگان قرآن
پرمشقّت و سختي (در عبارت "وَلَـکِن بَعُدَتْ عَلَيْهِمُ ﭐلشُّقَّةُ "منظور ،راه طولاني و پرمشقت تا ميدان نبرد تبوک مي باشد)
-
طیة
لغتنامه دهخدا
طیة. [ طی ی َ ] (ع اِ) نورد دراز. || هیئت نورد. یقال : انه لحسن الطیة. || نیت . قصد. یقال : مضی لطیته ای لنیته التی انتواها. || جائی که قصد بدان دارد. یقال : وَ بعدَت عنا طیته ُ؛ ای مقصده و منزله الذی انتواه . (منتهی الارب ). منزل . مقصد. آنجا که قصد...
-
ذائب
لغتنامه دهخدا
ذائب . [ ءِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ذوب . گدازان . بخسان . (صحاح الفرس ). || گدازنده . آب کننده . || مذاب . آب شده : لحبک ذائب ابداً فؤادی یخفف بالدّموع الجاریات . ابوالحسن محمدبن عمرالانباری .بعدت منک و قد صرت ذائباً کهلال اگر چه روی چو ماهت ندیده ام...
-
نطنطة
لغتنامه دهخدا
نطنطة. [ ن َ ن َ طَ ](ع مص ) سفر دور کردن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). نطنطالرجل ؛ باعد سفره . (متن اللغة) (اقرب الموارد). || دور شدن زمین . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). نطنطالارض ؛ بعدت . (متن اللغة) (اقرب الم...
-
مشاحة
لغتنامه دهخدا
مشاحة. [ م ُ شاح ْ ح َ ] (ع مص ) (از «ش ح ح ») با کسی به چیزی بخیلی کردن و با علی متعدی شود. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از تاج المصادر بیهقی ). || خصومت کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خصومت کردن با کسی در ...
-
باعد
لغتنامه دهخدا
باعد. [ ع ِ ] (ع ص ) برابر قریب ، دور. (آنندراج ). ج ، بَعَد. || دورشونده . || هالک . (اقرب الموارد). ظاهراً از بُعد بمعنی هلاک چنانکه در صحاح و غیره آمده است . قال تعالی : الا بعد المدین کما بعدت ثمود. (قرآن 95/11) (از تاج العروس ).- بعد باعد؛ بر سب...
-
اعزاب
لغتنامه دهخدا
اعزاب .[ اِ ] (ع مص ) دور شدن و دور کردن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). یقال : اعزبه اﷲ؛ ای اذهبه . (منتهی الارب ). دور شدن ، یقال : «من قراء القرآن فی اربعین لیلة فقد اعزب »؛ ای ابعد العهد بأوّله من عزب بابله . (از اقرب الموارد). و دور...
-
انتزاع
لغتنامه دهخدا
انتزاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بازداشتن . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (آنندراج ). بازداشتن و امتناع . (از اقرب الموارد). || برکندن و از جای برکشیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). اقتلاع . (ازاقرب الموارد). || برکنده شدن . (منتهی الارب ) (ن...
-
نضوب
لغتنامه دهخدا
نضوب . [ ن ُ ] (ع مص ) فروشدن آب به زمین . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از المنجد). فروشدن آب در زمین و پائین رفتن . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). آب به زمین فروخوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ). فرورفتن آب در زمین و تمام شدن . (از متن ال...
-
اعناق
لغتنامه دهخدا
اعناق . [ اِ ] (ع مص ) در گردن سگ بند انداختن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). قلاده در گردن سگ کردن . (از اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی ). قلاده کردن در سگ . (یادداشت بخط مؤلف ). || دراز گردیدن کشت و برآمدن خوشه ٔ آن . (منتهی الارب...
-
ظافر
لغتنامه دهخدا
ظافر. [ ف ِ ] (اِخ ) ابن القاسم بن منصوربن عبداﷲبن خلف بن عبدالغنی الجذامی ، مکنی به ابی منصور و معروف به حداد. موطن وی اسکندریه . او شاعری ادیب و نیکوسخن بود. و وی راست دیوانی مشتمل بر مدح گروهی از مصریان . وفات به محرم سال 529 هَ . ق . به مصر. جماع...