مشاحة. [ م ُ شاح ْ ح َ ] (ع مص ) (از «ش ح ح ») با کسی به چیزی بخیلی کردن و با علی متعدی شود. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از تاج المصادر بیهقی ). || خصومت کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خصومت کردن با کسی در چیزی . (ناظم الاطباء). ستیهیدن . منه قولهم : لا مشاحة فی الاصطلاح ؛ ای لا مناقشة فی ما اصطلح علیه اهل فن او صناعة من استعمالهم الفاظاً مخصوصة لمعان بینهم معروفة و ان بعدت الالفاظ عن اوضاعها اللغویة او خالفت اصطلاح قوم آخرین . (اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.