باعد. [ ع ِ ] (ع ص ) برابر قریب ، دور. (آنندراج ). ج ، بَعَد. || دورشونده . || هالک . (اقرب الموارد). ظاهراً از بُعد بمعنی هلاک چنانکه در صحاح و غیره آمده است . قال تعالی : الا بعد المدین کما بعدت ثمود. (قرآن 95/11) (از تاج العروس ).
- بعد باعد؛ بر سبیل مبالغه ، یعنی بسیار دور. (از اقرب الموارد) (تاج العروس ). دوری بسیار دور. (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.