کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بعلة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بعلوت
لغتنامه دهخدا
بعلوت . [ ب َ ] (ع اِ) ج ِ بعله ، بمعنی خاتون . (قاموس کتاب مقدس ). || شهری است در طرف جنوبی یهودیه . (از قاموس کتاب مقدس ).
-
مشان
لغتنامه دهخدا
مشان . [ م ُ / م ِ ] (ع اِ) نوعی از خوشترین خرما.(منتهی الارب ) (آنندراج ). بهترین و گواراترین رطب . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). معرب از موشان . از اطیب انواع رطب . و رجوع به ام جرذان و موشان شود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). از امثال مردم عراق...
-
بعل
لغتنامه دهخدا
بعل . [ ب َ ع َ ] (ع مص ) متحیر و ترسان و ستوه گشتن از چاره ٔ کار. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). سرگشته شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). بَعِل . || (ص ) متحیر و ترسان و بستوه آمده از چاره ٔ کار. (منتهی الارب ). کسی که در چاره...
-
خوانیق
لغتنامه دهخدا
خوانیق . [ خ َ ] (ع اِ) ج ِ خانِقة، وآن قسمی درد و ورم گلو است ، و گویا جمع بمعنی مفرد خویش نیز مستعمل است . (یادداشت بخط مؤلف ) : و توفی سکمان بن ارتق بعلة الخوانیق فی طریق الفراةبین طرابلس و القدس . (وفیات الاعیان چ طهران ص 65).
-
منکوحه
لغتنامه دهخدا
منکوحه . [ م َ ح َ / ح ِ ] (ع ص ، اِ) منکوحة. نکاح کرده شده و عقد ثبت شده و زناشویی کرده شده . و زن عروسی کرده را گویند. (ناظم الاطباء). زن نکاح کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). زن .زوجه . معقوده . زن کابین کرده . بعله . حلیلة. حلال . همسر. جفت . (یادد...
-
استناد
لغتنامه دهخدا
استناد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) پشت به چیزی واگذاشتن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). پشت بچیزی بازدادن . پشت بازنهادن بسوی چیزی . (منتهی الارب ). پشت دادن . || پناه وا (با، به ) کسی دادن . (زوزنی ). پناه به کسی بردن . پناه با کسی دادن . (تاج المصادر بیهق...
-
قریه ٔ یعاریم
لغتنامه دهخدا
قریه ٔ یعاریم . [ ق َرْ ی َ / ی ِ ی َ ] (اِخ ) (شهر نخلستانها)یکی از شهرهای چهارگانه ٔ جبعونیا است که در حدود یهودا و بن یامین واقع بود (صحیفه ٔ یوشع 9:17 و 15:9 و 10 و 18:14 و 15)، که در آنجا بعله (در دوم سموئیل ) آمده : بعلی یهودا و در صحیفه ٔ یوشع...
-
ادعیه
لغتنامه دهخدا
ادعیه .[ اَ ی َ ] (ع اِ) ج ِ دُعاء. یای تحتانی کلمه را مشدّد خواندن خطاست . (غیاث ) (آنندراج ): ادعیه ٔ خیریه .- ادعیه ٔ مأثوره ؛ دعاهائی که هر خلف از سلف خود روایت کند. (تعریفات جرجانی ). دعاهائی که از رسول صلی اﷲعلیه و آله و سلم منقولست . (غیاث )...
-
اضمار
لغتنامه دهخدا
اضمار. [ اِ ] (ع مص ) دردل نهان داشتن چیزی را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اضمار ضمیر در نفس خود؛ نهان داشتن آن را. (از اقرب الموارد). مأخوذ از تازی در فارسی ، پنهان کردگی . (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). در دل گرفتن ...