مشان . [ م ُ / م ِ ] (ع اِ) نوعی از خوشترین خرما.(منتهی الارب ) (آنندراج ). بهترین و گواراترین رطب . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). معرب از موشان . از اطیب انواع رطب . و رجوع به ام جرذان و موشان شود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). از امثال مردم عراق : «بعلة الورشان تأکل الرطب المشان ». و در صحاح : «تأکل رطب المشان » بالاضافة قال ، و لاتقل «تأکل الرطب المشان » اعجمی است . (از اقرب الموارد). بعلة الورشان یأکل رطب المشان . (معجم البلدان ذیل مشان ). این مثل را درباره ٔ کسی گویند که چیزی اظهار کند و مرادش چیز دیگری باشد. (ناظم الاطباء)
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.