کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بشکاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بشکاری
/baškāri/
معنی
کشتکاری؛ زراعت؛ کشتوکار.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بشکاری
واژگان مترادف و متضاد
-
بشکاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] baškāri کشتکاری؛ زراعت؛ کشتوکار.
-
بشکاری
لغتنامه دهخدا
بشکاری . [ ب َ ] (حامص ) کشت و کار و زراعت را گویند. (برهان ) . کشت و زرع باشد. (سروری ). کشتکاری و زراعت و فلاحت . (ناظم الاطباء). بمعنی کشت و کار باشد. (رشیدی ) (انجمن آرا) (جهانگیری ) (آنندراج ). کشت و زراعت . (مؤید الفضلاء). رجوع به شعوری ج 1 ور...
-
جستوجو در متن
-
بسقو کردن
لغتنامه دهخدا
بسقو کردن . [ ب ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بسغو کردن . در کمین نشستن . پنهان شدن در جایی به قصد اغفال خصم و ناگهان بر وی حمله بردن . || مترصد شکار نشستن چنانکه صیاد در شکارگاه .حالتی که گربه و یوز و امثال آن بخود گیرند پیش از حمله بشکاری و آن گرد کردن تن ...
-
غهب
لغتنامه دهخدا
غهب . [ غ َ هََ ] (ع مص ) غافل شدن . (تاج المصادر بیهقی ). بیخبر شدن و فراموش کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). غفلت از چیزی و فراموش کردن آن را. (از اقرب الموارد). || بی آگاهی .(منتهی الارب ) (آنندراج ). غفلت بی تعمد. (منتهی الارب )(از اقرب الموارد)...
-
ارجاء
لغتنامه دهخدا
ارجاء. [ اِ ] (ع مص ) امیدوار کردن . (غیاث اللغات ). || واپس بُردن . (زوزنی ). کار را در تأخیر انداختن . (منتهی الارب ). واپس داشتن . پس افکندن . بازپس بردن . سپس انداختن کاریرا. (منتهی الارب ). باپس افکندن . (تاج المصادر بیهقی ). واپس افکندن امر را...
-
شیوه
لغتنامه دهخدا
شیوه .[ شی وَ / وِ ] (اِ) طور و عمل و طرز و روش و قاعده . (برهان ). طور. رسم . طریقه . سبک . اسلوب . روش . نهج . وتیره . نسق . سان . گون . گونه . هنجار. طریق . راه . طرز.(یادداشت مؤلف ). طرز و روش . (ناظم الاطباء) (غیاث ) (از فرهنگ جهانگیری ). به مع...