بشکاری . [ ب َ ] (حامص ) کشت و کار و زراعت را گویند. (برهان ) . کشت و زرع باشد. (سروری ). کشتکاری و زراعت و فلاحت . (ناظم الاطباء). بمعنی کشت و کار باشد. (رشیدی ) (انجمن آرا) (جهانگیری ) (آنندراج ). کشت و زراعت . (مؤید الفضلاء). رجوع به شعوری ج 1 ورق 199 شود :
چون شود وقت کشت بشکاری
آب آن چشمه میشود جاری .
شیخ آذری (از جهانگیری ) (انجمن آرا) (رشیدی ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.