کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استاصل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
استاصل
معنی
از بيخ کندن , قطع کردن , بريدن و خارج کردن , ريشه كن كرد , از ميان برداشت , نابود كرد , از ريشه درآورد , از بيخ بر كند
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
استاصل
دیکشنری عربی به فارسی
از بيخ کندن , قطع کردن , بريدن و خارج کردن , ريشه كن كرد , از ميان برداشت , نابود كرد , از ريشه درآورد , از بيخ بر كند
-
جستوجو در متن
-
از بیخ کندن
دیکشنری فارسی به عربی
استاصل , عقب
-
بریدن و خارج کردن
دیکشنری فارسی به عربی
استاصل
-
ریشه كن كرد
دیکشنری فارسی به عربی
استاصل
-
از میان برداشت
دیکشنری فارسی به عربی
استاصل
-
نابود كرد
دیکشنری فارسی به عربی
استاصل
-
از ریشه درآورد
دیکشنری فارسی به عربی
استاصل
-
از بیخ بر كند
دیکشنری فارسی به عربی
استاصل
-
قطع کردن
دیکشنری فارسی به عربی
استاصل , اقطع , اوقف , خارج , صليب , ضريبة , قطع
-
علقات
لغتنامه دهخدا
علقات . [ ع َ ل َ ] (ع اِ) بیخ و بن : استأصل اﷲ علقاتهم ؛ برکناد خدای بیخ و بن ایشان را. رجوع به عرقات شود. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
شافت
لغتنامه دهخدا
شافت . [ ف َ ] (ع اِ) شافة. اصل و بیخ ، یقال استأصل اﷲ شافته ؛ یعنی ببرد اصل و بیخ آن را خدای . (منتهی الارب ): امید بفضل اله و اقبال پادشاه چنانکه عنقریب سورت ظفر نازل شود... و دفع آفت و استیصال شافت ایشان حاصل گردد. (المضاف الی بدایع الازمان ص 38)...
-
عرقاة
لغتنامه دهخدا
عرقاة. [ ع َ ] (ع اِ) آب صافی . (از منتهی الارب ). «نطفه » و صاف از آب . (از اقرب الموارد). || چوبی است بر عرض دلو قرار داده شده . (از اقرب الموارد). || بن و اصل مال . یا بیخ درخت که از آن بیخهای دیگر برآید. (منتهی الارب ). اصل یا اصل مال ، یا بیخ در...
-
شأفة
لغتنامه دهخدا
شأفة. [ش َءْ ف َ ] (ع مص ) بمعنی شآفة؛ ریش برآمدن از کف پای . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). || بخشم آوردن . (از اقرب الموارد). بخشم آوردن کسی را. (منتهی الارب ). || ریش شدن ناخن پای . (از اقرب الموارد). || ترس از رسیدن چشم زخم . (منتهی الارب ...
-
شأفة
لغتنامه دهخدا
شأفة. [ ش َءْ ف َ ] (ع اِ) ریش سوختنی که زیر قدم برآید و علاج آن به داغ کنند و اگر ببرند صاحب آن بمیرد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از صحاح اللغة) (دهار) (آنندراج ). شئفت رجله شأفاً؛ اذا خرجت علیها الشأفة و هی قرحة. (از اساس البلاغه ) (صحاح ...