عرقاة. [ ع َ ] (ع اِ) آب صافی . (از منتهی الارب ). «نطفه » و صاف از آب . (از اقرب الموارد). || چوبی است بر عرض دلو قرار داده شده . (از اقرب الموارد). || بن و اصل مال . یا بیخ درخت که از آن بیخهای دیگر برآید. (منتهی الارب ). اصل یا اصل مال ، یا بیخ درخت که ریشه ها از آن منشعب گردد. (از اقرب الموارد). گویند«استأصل اﷲ عرقاتهم » یعنی خداوند بیخ و ریشه ٔ آنان را برکند!. در این جمله «عرقاة» را اگر به فتح اول بخوانیم تاء آن نیز مفتوح خوانده میشود، بنابراین که مفرد است ، و این بیشتر به کار میرود. و میتوان آن را به کسر اول خواند که در این صورت تاء آن نیز مکسورگردد بنابراین که جمع مؤنث سالم است عِرقة را. (ازاقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.