کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعقیب کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تعقیب کردن
لغتنامه دهخدا
تعقیب کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پی کردن . دنبال کردن مجرم یا متهمی را جهت دادرسی .
-
جستوجو در متن
-
دنبال کردن
لغتنامه دهخدا
دنبال کردن . [ دُم ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پی کردن . تعقیب کردن . تعاقب کردن . به دنبال کسی رفتن . تعقیب . (یادداشت مؤلف ).- دنبال کردن کسی (کاری ) را ؛ تعقیب . تعقیب کردن . عقب وی رفتن . عقب آن را گرفتن . (یادداشت مؤلف ).
-
پی کرد
لغتنامه دهخدا
پی کرد. [ پ َ / پ ِ ک َ ] (مص مرکب ، اِ مص مرکب ) تعقیب .مصدر مرخم پی کردن بمعنی دنبال کردن و تعقیب کردن .- پی کرد قانونی ؛ تعقیب قانونی . رجوع به پی کردن شود.
-
پی کسی افتادن
لغتنامه دهخدا
پی کسی افتادن . [ پ َ / پ ِ ی ِ ک َ اُ دَ ] (مص مرکب ) بدنبال وی افتادن . تعقیب او کردن . || تبعیت او کردن . پیروی او کردن .
-
پاپی بودن
لغتنامه دهخدا
پاپی بودن . [ پ َ / پ ِ دَ ] (مص مرکب ) در امری اصرار ورزیدن . تعقیب آن کردن .
-
ایز
لغتنامه دهخدا
ایز. (ترکی ، اِ) نشان قدم . اثر پا. (فرهنگ فارسی معین ).- ایز کسی را گرفتن ؛ رد پای کسی را گرفتن . او را پنهان تعقیب کردن . (فرهنگ فارسی معین ).- ایزگم کردن ؛ رد پا را از میان بردن . گم کردن اثر و نشانه ٔ خود.- || مردم را به اشتباه انداختن . (فرهنگ...
-
زنق
لغتنامه دهخدا
زنق . [ زَ ] (ع مص ) تنگی کردن در نفقه بر عیال خود از زفتی یا درویشی . || زناق بستن در زیر حنک اسب . || بستن پای استر به پای بند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || بجایی فرودبردن ، راندن و فشردن درگوشه یا جایی که راه بازگ...
-
پرتست
لغتنامه دهخدا
پرتست . [ رُ ت ِ ] (مأخوذ از فرانسوی ، اِ) (در اصطلاح بانکی و تجاری ) واخواست . اعتراض . و آن چنانست که اگر مدیون برات و یا سفته ای را که واخواست داشته باشد تا ده روز بعد از انقضای مدت نپرداخت دائن و یا بستانکار بوسیله ٔ دادگاه اعتراض نامه ای به مدی...
-
پی برداشتن
لغتنامه دهخدا
پی برداشتن . [ پ َ / پ ِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) دنبال کردن . تعقیب کردن : گر به ما همسفری ، سلسله از ما بردارپشت پازن دو جهان را و پی ما بردار. صائب . || دنبال کردن کسی برای یافتن وی . ایز او را برداشتن : حق نعمت شاه بگذاشتندپی ِ کشتن شاه برداشتند. نظا...
-
در پی
لغتنامه دهخدا
در پی . [ دَ پ َ / پ ِ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) در پس . در عقب . (آنندراج ). در دنبال . در اثر. (ناظم الاطباء). بر اثر: عَقر؛ در پی شکارافتادن . (از منتهی الارب ). || پیاپی : متکاوس ؛ در پی آمدن چهار حرکات به اجتماع دو سبب (در فن عروض ). اقتصاص ، اقصاص ...
-
پی گردیدن
لغتنامه دهخدا
پی گردیدن . [ پ َ / پ ِ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) بدنبال چیزی گشتن . تعقیب کردن . پی گشتن . || قلم شدن . قطع شدن دست و پای مرکب بضرب تیغ و جز آن : چون خرد در ره تو پی گرددگرد این کار وهم کی گردد. نظامی .پی گردد آن همه سر، همچون سر قلم خون گردد آن همه دل...
-
ز پای ننشستن
لغتنامه دهخدا
ز پای ننشستن . [ زِ ن َ ن ِ / ن َن ْ ش َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از مقاومت کردن . آرام نگرفتن . قرار نگرفتن . به کار خود ادامه دادن و درنگ نکردن . به زانو درنیامدن . کاری را یکسره تا نیل به هدف تعقیب کردن . پیوسته کوشیدن (در راه مقصودی و کاری ). دست ا...
-
پی کردن
لغتنامه دهخدا
پی کردن . [ پ َ / پ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پی کردن چیزی یا کسی یا فکری را تعقیب کردن آن . دنبال کردن آن . تعاقب کردن آن : وانچه زو درگذشته هم نگذاشت یا پی اش کرد، یا پی اش برداشت . نظامی .شد غلام ملک به می خوردن بشدنداز پی اش به پی کردن . اوحدی .دزد گ...
-
نعل باژگونه
لغتنامه دهخدا
نعل باژگونه . [ ن َ ل ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نعل وارون . نعل وارونه . نعل واژگونه . رجوع به نعل وارونه شود : نعل بینی باژگونه در جهان تخته بندان را لقب آمد شهان . مولوی .نعل های باژگونه ست ای پسرعقل کلی را کند هم خیره سر. مولوی .نعل ها...