در پی . [ دَ پ َ / پ ِ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) در پس . در عقب . (آنندراج ). در دنبال . در اثر. (ناظم الاطباء). بر اثر: عَقر؛ در پی شکارافتادن . (از منتهی الارب ). || پیاپی : متکاوس ؛ در پی آمدن چهار حرکات به اجتماع دو سبب (در فن عروض ). اقتصاص ، اقصاص ؛ در پی قصاص شدن . تعجس ؛ در پی کاری شدن . تقفیة؛ در پی فرستادن . (از منتهی الارب ).
- در پی داشتن ؛ اتباع . اعقاب . اقفا. تتبیع. تعقیب .
- در پی رفتن ؛ تقضض . تقفی . قَت ّ. (از منتهی الارب ).
- در پی کردن ؛ تعاقب کردن . از پس کسی رفتن . (ناظم الاطباء). تعقیب . عقاب . معاقبة. (از منتهی الارب ).
- در پی کننده ؛عقیب . معاقب . (از منتهی الارب ). || لازم . مهم . (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.