زنق . [ زَ ] (ع مص ) تنگی کردن در نفقه بر عیال خود از زفتی یا درویشی . || زناق بستن در زیر حنک اسب . || بستن پای استر به پای بند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || بجایی فرودبردن ، راندن و فشردن درگوشه یا جایی که راه بازگشت نباشد. در پای دیوار قرار دادن فشردن کسی یا چیزی را. دوباره دستگیر کردن . محاصره کردن . تحت فشار قرار دادن . بشدت دنبال کردن . تا آخرین پناهگاه تعقیب کردن ... (از دزی ج 1 ص 607).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.