کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بریزانیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بریزانیدن
لغتنامه دهخدا
بریزانیدن . [ ب ِ دَ ] (مص ) (از ماده ٔ ریز و ریزه ) تفتیت . خرد کردن . ریزریز کردن . ریزه ریزه کردن . خردمرد کردن . و این کلمه را در سنگ گرده و سنگ مثانه و امثال آن اطبای فارس در کتب بسیار استعمال کرده اند و شباهت غریبی مابین آن و بریزه ٔ فرانسه هست...
-
جستوجو در متن
-
بریزاننده
لغتنامه دهخدا
بریزاننده . [ ب ِ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف ) (از ماده ٔ ریز و بریزه ) ریزاننده : مفتّت ؛ بریزاننده ٔحصاة. (یادداشت دهخدا). و رجوع به بریزانیدن شود.
-
بریزیدن
لغتنامه دهخدا
بریزیدن . [ ب ِ دَ ] (مص ) تفتّت . خردمرد شدن . ریزه ریزه شدن . (یادداشت دهخدا): تمرّد؛ موی بریزیدن . (از دستوراللغة). و رجوع به بریزانیدن شود. || متلاشی شدن . از هم پاشیدن . پوسیدن : تناثر لحم ؛ بریزیدن گوشت . (از یادداشت دهخدا). از هم فروریختن : آن...
-
ریزانیدن
لغتنامه دهخدا
ریزانیدن . [ دَ ] (مص ) ریزاندن . (ناظم الاطباء). ریختن به معنی متعدی : داءالثعلب موی سر بریزاند. (یادداشت مؤلف ): سح ؛ ریزانیدن آب . سکب ؛ ریزانیدن آب . (تاج المصادر بیهقی ) : اگر سوزان و تیز بودی موی را بریزانیدی . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). || ریزه ر...
-
برگ
لغتنامه دهخدا
برگ . [ ب َ ] (اِ) آن جزء از هر گیاهی که نازک و پهن است و از کناره های ساقه و یا شاخه های باریک میروید. (ناظم الاطباء). به عربی ورق گویند. (از برهان ). جزوی از گیاه که نازک و پهن است و از کناره های ساقه یا شاخه ها روید وبیشتر برنگ سبز است . اندامی از...