کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گزر دشتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گزر دشتی
لغتنامه دهخدا
گزر دشتی . [ گ َ زَ رِ دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جزرالبرّی . زردک صحرایی . ریشه های ضخیم آن سفید است و در نواحی مرطوب آن را بعمل می آورند و خوراکی است و جنس پ .سکاکول در ایران به نام شقاقل مشهور است و با آن مربا تهیه میشود. (گیاه شناسی گل گلاب ص 2...
-
واژههای مشابه
-
گَزَر
لهجه و گویش تهرانی
زردک، هویج.
-
جستوجو در متن
-
اباغورش
لغتنامه دهخدا
اباغورش . [ ] (اِ) گزر دشتی . (مؤیدالفضلا).
-
مورامون
لغتنامه دهخدا
مورامون . (اِ) گزر بر. (اختیارات بدیعی ).گزر صحرایی . (ناظم الاطباء). گزر زردک صحرایی را گویند. (برهان ) (آنندراج ). گزر دشتی . (یادداشت مؤلف ). || پر سیاوشان است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
ذوقو
لغتنامه دهخدا
ذوقو. [ ذَ ] (اِ)تخم گزر دشتی . تخم جزر بری . تخم زردک وحشی . دوقو.
-
اسطافولینس آغریوس
لغتنامه دهخدا
اسطافولینس آغریوس . [ اِ ن ُ ] (معرب ، اِ مرکب ) گزر دشتی . جزر برّی . زردک صحرائی . هویج وحشی .
-
نهسک
لغتنامه دهخدا
نهسک . [ ن َ س َ ] (ع اِ) گزر دشتی . (ناظم الاطباء). رجوع به دزی ج 2 ص 729 شود.
-
اسفرنیة
لغتنامه دهخدا
اسفرنیة. [ اِف َ نی ی َ ] (ع اِ) گزر دشتی . جزر. (دزی ج 1 ص 22).
-
ذبح
فرهنگ فارسی معین
(ذُ بَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - گزر دشتی ، زردک صحرایی . 2 - نوعی قارچ ، قسمی سماورغ . 3 - گیاهی است شیرین و آن را گلی سرخ است و شترمرغ خورد.
-
جزر بری
لغتنامه دهخدا
جزر بری . [ ج َ زَ رِ ب َرْ ری ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )گویند شقاقل است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). جزر اقلیطی . زردک بیابانی . گزر بیابانی . زردک صحرایی . حویج وحشی . اسطافولینوس آغریوس . گزر دشتی . ذُبَح . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به فهرست مخزن الاد...
-
کزر
لغتنامه دهخدا
کزر. [ ک َ زَ ] (معرب ، اِ) معرب گزر است . زردک . هویج . جزر. (یادداشت مؤلف ) : هر هویجی باشدش کردی دگردر میان باغ از سیر و کزر. مولوی (مثنوی ).از کزر وز سیب و به وز گردکان لذت دوشاب یابی تو از آن . مولوی (مثنوی ).- کزر دشتی ؛ کزر بیابانی . ششقاقل ...
-
ذبح
لغتنامه دهخدا
ذبح . [ ذُ ب َ ] (ع اِ) گزر دشتی . زردک صحرائی . جزر برّی . حویج وحشی . || نوعی سماروغ . || گیاهی است خورش نعامه یعنی خوراک اشترمرغ . نباتی است سرخ . (مهذب الاسماء). نباتی است شیرین و خوراکی و آن را گلی سرخ است .
-
نهشل
لغتنامه دهخدا
نهشل . [ ن َ ش َ ] (ع اِ) اسم عربی شقاقل است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). شقاقل . گزر دشتی . (ناظم الاطباء) زردک صحرائی . شقاقل . (برهان قاطع). || گرگ . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). ذئب . (اقرب الموارد) (متن اللغة). || چرغ . (منتهی الارب )(مهذب الاسماء)...