کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرانمایگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گرانمایگی
مترادف و متضاد
۱. ارجمندی
۲. مرغوبیت، نفاست
۳. اعتبار، اهمیت
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
گرانمایگی
لغتنامه دهخدا
گرانمایگی . [ گ ِ ی َ / ی ِ ] (حامص مرکب ) بزرگی . ارجمندی . عزت و جلال : سرنامه کردآفرین از نخست گرانمایگی جز به یزدان نجست . فردوسی .سپهدار پس گیو را پیش خواندبه تخت گرانمایگی برنشاند. فردوسی .وز آن پس سه فرزند خود را بخواندبه تخت گرانمایگی برنشاند...
-
گرانمایگی
واژگان مترادف و متضاد
۱. ارجمندی ۲. مرغوبیت، نفاست ۳. اعتبار، اهمیت
-
جستوجو در متن
-
نفاست
واژگان مترادف و متضاد
ارزشمندی، گرانمایگی، مرغوبیت
-
توقر
فرهنگ فارسی معین
(تَ وَ قُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - بردبار شدن ، آهستگی کردن . 2 - سنگینی کردن . 3 - (اِمص .) سنگینی ، گرانمایگی .
-
ذوالفخر
لغتنامه دهخدا
ذوالفخر. [ ذُل ْ ف َ ] (ع ص مرکب ) خداوند بزرگی و گرانمایگی : ذوالفخر بهاء دین محمدمقصود نظام اهل عالم .خاقانی
-
هجانة
لغتنامه دهخدا
هجانة. [ هَِ ن َ ] (ع اِمص ) گرانمایگی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة): هو بین الهجانة. (از تاج العروس ). || نیکویی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || سپیدی . بیاض . (از اقرب الموارد) (از معجم مت...
-
آک
لغتنامه دهخدا
آک . (اِ) بعض فرهنگ نویسان ما این صورت را آورده و بدان معنی آسیب ، آفت ، عاهت ، عیب ، عار و آهو و زشتی داده اند. و در کلمه ٔ ده آک ، صورتی از ضحّاک نیز می آورند که چون ضحّاک صاحب ده عیب : زشتی ، کوتاهی ، بیدادگری ، بیشرمی ، بسیارخواری ، بدزبانی ، درو...