گرانمایگی . [ گ ِ ی َ / ی ِ ] (حامص مرکب ) بزرگی . ارجمندی . عزت و جلال :
سرنامه کردآفرین از نخست
گرانمایگی جز به یزدان نجست .
سپهدار پس گیو را پیش خواند
به تخت گرانمایگی برنشاند.
وز آن پس سه فرزند خود را بخواند
به تخت گرانمایگی برنشاند.
رجوع به گرانمایه شود.