کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کز خوردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کِز کردن
لهجه و گویش تهرانی
قوز کردن،دولا شدن،افسردن
-
کِز و کوله
فرهنگ گنجواژه
جمع شده.
-
کِزید، کِزاندن،کِز دادن
لهجه و گویش تهرانی
سوزاندن پشم،اذیت کردن
-
واژههای همآوا
-
کِز خوردن
لهجه و گویش تهرانی
سوختن،پژمردن
-
جستوجو در متن
-
پریشان
لغتنامه دهخدا
پریشان . [ پ َ ] (نف ، ق ) در حال پریشانی . در حال پریشیدن . || پریش . پریشیده . پراشیده . پراکنده . متفرق . منتشر. متشتت . متخلخل . متقسم .صعصع: قردحمة؛ رای پریشان . فکر پریشان : باد بیرون کن ز سر تا جمع گردی بهرآنک خاک را جز باد نتواند پریشان داشتن...
-
وصله
لغتنامه دهخدا
وصله . [ وَ ل َ / ل ِ ] (از ع ، اِ) هر چیز که آن را به چیز دیگر پیوند کنند. (فرهنگ فارسی معین ). || پاره ٔ جامه و کاغذ و غیره . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). پاره و کژنه و لاخه و وژنگ وپینه و درپی . (ناظم الاطباء). درپی و رقعه . (یادداشت مرحوم دهخدا). ق...
-
خوردن
لغتنامه دهخدا
خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص ) از گلو فرودادن و بلعیدن غذا و طعام و جز آن . (ناظم الاطباء). اوباریدن . بلع کردن . اکل . تناول . جاویدن چیزی جامد. (یادداشت مؤلف ). جویدن . خائیدن . (ناظم الاطباء) : تلخی و شیرینیش آمیخته ست کس نخورد نوش و شکر بآپیو...
-
ساغر خوردن
لغتنامه دهخدا
ساغر خوردن . [ غ َ خوَر / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) شراب خوردن . (آنندراج ). ساغر زدن . ساغرکشیدن . ساغر نوشیدن . جام یا پیاله نوشیدن . (استینگاس ). باده خوردن . می خوردن : من خاک پای آنکسم کز خون دل ساغر خوردتا راز دل ساغر چرا هردم بلب می آورد؟ سلمان ساو...
-
غم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غمّ، جمع: غُمُوم] qam حزن؛ اندوه: ◻︎ تا بشکنی سپاه غمان بر دل / آن بِه که می بیاری و بگساری (رودکی: ۵۱۱)، ◻︎ همه راز این کار با من بگوی / که تا باشمت زاین غمان چارهجوی (فردوسی: ۲/۳۳۵).〈 غم بردن: (مصدر لازم) [قدیمی] = 〈 غم خور...
-
اندوه خوردن
لغتنامه دهخدا
اندوه خوردن . [ اَ ه ْ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) غم خوردن . دل گرفته شدن . محزون گردیدن . (از ناظم الاطباء). اغتمام . (یادداشت مؤلف ) : ز اندوه خوردن نباشدت سودکجابودنی بود این کار بود. دقیقی .چه باید رفته را اندوه خوردن همان نابوده را تیمار بردن...
-
هوا خوردن
لغتنامه دهخدا
هوا خوردن . [ هََ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) استنشاق هوا. فروبردن هوای پاک به درون ریه ها. هواخوری .- هوا خوردن باده ؛ کنایه از زایل شدن کیفیت شراب است ، چه تصرف هوا مزیل نشأه ٔ شراب است . (غیاث از مصطلحات ) : رنگ نماند در لبش از نفس فسردگان باده...
-
چارپهلو شدن
لغتنامه دهخدا
چارپهلو شدن . [ پ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از چیز بسیار خوردن و بر پشت خوابیدن است . (برهان ) (آنندراج ). بسیار خوردن . سخت سیر شدن . ارتباع . تضلع : آز را کز بدو خلقت جوع کلبی همدم است چارپهلو شد شکم از سفره ٔ یغمای تو. ابن یمین .به خوان نعمت تو ...
-
نوش جام
لغتنامه دهخدا
نوش جام . (اِ مرکب ) پیاله ٔ شراب خوری . (ناظم الاطباء). جام می گساری . (تعلیقات وحید بر شرفنامه ٔ نظامی ). پیاله ٔ شراب . (فرهنگ فارسی معین ) : دگر نوش جامی ز یاقوت خام کز اوکم نگردد به خوردن شراب .نظامی .
-
خار خوردن
لغتنامه دهخدا
خار خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) خوردن خار. چریدن خار. تغذیه از خار کردن . مُکالَبَه که آن خار خوردن شتر است . (منتهی الارب ) : اشتر آمد این وجود خارخوارمصطفی زادی بر این اشتر سوار. مولوی .حاجی تو نیستی شتر است از برای آنک بیچاره خار میخورد...