کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کابی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کابی
لغتنامه دهخدا
کابی . (اِخ ) کاوه . کاوه ٔ آهنگر. (مفاتیح العلوم خوارزمی ) : چون این ظلم (ضحاک ) و قتل جوانان بدین سبب مستمر گشت ، کابی آهنگری اصفهانی از بهر آنکه دو پسر آن کشته بود خروج کرد. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 35). رجل من قریة کولانه یسمی کابی ، خرج علی بیور...
-
کابی
لغتنامه دهخدا
کابی . (اِخ ) هیثم بن کابی . محدث است . (منتهی الارب ).
-
کابی
لغتنامه دهخدا
کابی . (ع ص ) بلند و مرتفع. || بر روی افتاده . (منتهی الارب ). || خاک ریزان و روان . یقال : فلان کابی الرماد؛ ای عظیمه منهال . (منتهی الارب ) (قطر المحیط). و من المجاز (هو کابی الرماد)؛ ای (عظیمه ) مجتمعه فی المواقد منهال لکثرته ؛ ای مضیاف . (تاج الع...
-
واژههای همآوا
-
کعبی
لغتنامه دهخدا
کعبی . [ ک َ بی ی ] (اِخ ) احمدبن عبیداﷲ بلخی کعبی مکنی به ابوالقاسم از معتزلیان بغداد بود و شاگرد خیاط معتزلی که بسال 319 هَ .ق . درگذشت . او راست : اوائل الادلة فی اصول الدین . تجریدالجدل . تهذیب فی الجدل . (یادداشت مؤلف ). کعبی درباره ٔ «مباح » ن...
-
کعبی
لغتنامه دهخدا
کعبی . [ ک َ بی ی ] (ص نسبی )منسوب به کعب بن ربیعةبن عامر. (از انساب سمعانی ).
-
جستوجو در متن
-
تاج الدین
لغتنامه دهخدا
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن محمد، ممدوح شمس الدین محمدبن عبدالکریم الطبسی است .طبسی در قصیده ای که مطلعش این است :خیز ای گرفته روی مه از طلعت تو خوی تا چهره ٔ حیات بشوئیم زآب می نام تاج الدین را بدینسان یاد می کند:صاحب قران مسند اقبال تاج د...
-
ابوضمضم
لغتنامه دهخدا
ابوضمضم . [ اَ ض َ ض َ ] (اِخ ) صاحب الاصابه و هم مؤلف استیعاب و دیگر علمای رجال آورده اند که رسول صلوات اﷲ علیه فرمود: الا تحبّون ان تکونوا کابی ضمضم . قالوا یا رسول اﷲ و من ابوضمضم قال ان ّ اباضمضم کان اذا اصبح قال اللهم ّ انّی قد تصدّقت بعرضی علی...
-
مغفرت
لغتنامه دهخدا
مغفرت . [ م َ ف ِ رَ ] (ع اِمص )آمرزش و عفو و بخشش گناهان . (ناظم الاطباء). بخشایش سیئات کسی . آمرزش گناهان . غفران . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مغفرة : چون جهاد که برای مال کرده شود... عز مغفرت می توان یافت . (کلیله و دمنه ).از نسیم مغفرت کآبی و خ...
-
گزاینده
لغتنامه دهخدا
گزاینده . [ گ َ ی َ دَ / دِ ](نف ) گزنده . آزاررساننده . آسیب رساننده : نه از تخم ایرج زمین پاک شدنه زهر گزاینده تریاک شد. فردوسی .از او یک زمان شیر و شهدست بهربدیگر زمان چون گزاینده زهر. فردوسی .چو سودابه او را فریبنده گشت تو گویی که زهر گزاینده گشت...
-
گمان بردن
لغتنامه دهخدا
گمان بردن . [ گ ُ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) پنداشتن . توهم . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). ظن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ) : گمان برد کز بخت وارون برست نشد بخت وارون از آن یک بدست . ابوشکور.نادان گمان بری و نه آگاهی از تنبل و عزیمت و نیرن...
-
درفش کاویان
لغتنامه دهخدا
درفش کاویان . [ دِ رَ ش ِ ] (اِخ ) درفش کابیان . درفش کافیان . درفش کاوان . درفش گاوان . اختر کاویانی . علم فریدون . (برهان ). درفش معروف ایران از عهد قدیم تا پایان ساسانیان که به گفته ٔ مورخین هزار هزار (یک میلیون ) سکه ٔ طلا ارزش داشته است و در جنگ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن زهیر ابوخیثمةبن حرب بن شداد نسائی الاصل مکنی به ابوبکر. او از ابونعیم فضل بن دکین و یحیی بن معین و احمدبن حنبل سماع دارد و علم نسب از مصعب بن عبداﷲ الزبیری فرا گرفت و تاریخ و ایام ناس را از ابوالحسن مدائنی دریافت و ادب از ...
-
اختر کاویان
لغتنامه دهخدا
اختر کاویان . [ اَ ت َ رِ ] (اِخ ) درفش کاویانی . رایت منسوب به کاوه . صاحب برهان گوید: اختر کاوان ، نام علم افریدون باشد و آن از کاوه ٔ آهنگر بود و پادشاهان عجم بعد از شکست ضحاک آنرا بر خود شگون گرفته بودند و آن چرمی بود که کاوه ٔ آهنگر بوقت کار کرد...