کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چوپی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چوپی
لغتنامه دهخدا
چوپی . (اِخ ) دهی است از دهستان پیرتاج شهرستان بیجار. 350 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه . محصولش غلات ، لبنیات و انگور است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
-
چوپی
لغتنامه دهخدا
چوپی . (ص نسبی ) منسوب به چوپ . || نوعی رقص . نوعی رقص لران . قسمی رقص بجماعت روستائیان و عشایر را. رقص دسته جمعی لران و روستائیان . (یادداشت مؤلف ). بازی که آن را دستبند مینامند و از آن رقص مجوس اراده شده است و در صحاح رقص عجمی است هنگامی که جمعی د...
-
چوپی
لهجه و گویش تهرانی
رقص با دستمال قرمز
-
چوپی
واژهنامه آزاد
چوپی=به دستمالی که اولین نفر از سمت چپ گروه رقص کنندگان محلی کوردی در دست میگیرد و آنرا در هوا تکان می دهد چوپی می گویند.میتواند دستمال یا هر چیزی که بشود آنرا تکان داد باشد.
-
واژههای مشابه
-
چُوپى
لهجه و گویش بختیاری
čupi نام نوعى رقص گروهى.
-
چوپی رقصیدن
لغتنامه دهخدا
چوپی رقصیدن . [ رَ دَ ] (مص مرکب ) رقص کردن با چوب و آن متداول است میان لران و بختیاری ها. رجوع به چوپی شود.
-
رقسِ چوپّى
لهجه و گویش بختیاری
raqs-e čuppi رقص چوپى، نوعى رقص جمعى(تعدادى زن و مرد با گرفتن دستیکدیگر دایرهاى تشکیل مىدهند و یکنفر نیز به نام سرچوپى در جلو رقص رارهبرى مىکند. در رقص چوپى نفرهاىاول و آخر در دست آزاد خود دستمالدارند).
-
جستوجو در متن
-
رقسِ سه پا
لهجه و گویش بختیاری
raqs-e sepâ رقص سه پا، نام نوعى رقص چوپى.
-
سرچوپى
لهجه و گویش بختیاری
sarčupi رهبر رقصِ چوپى، کسى که در رقصچوپى پیشاپیش مىرقصد و آن را رهبرىمىکند.
-
رقس
لهجه و گویش بختیاری
raqs رقص (انواع رقصهاى محلى عبارتانداز چوپى، لیلانه، سهپا، دوپا، و دودستماله).
-
پنجک
فرهنگ فارسی معین
(پَ جَ) (اِ.) = پنجه : 1 - پنجه دزدیده . 2 - نوعی رقص ، رقص دستبند، فنجگان ، چوپی .
-
پنجک
لغتنامه دهخدا
پنجک . [ پ َ ج َ ] (اِ) گیاهی است . و آن پنج شاخ می باشد و مانند عشقه بر درخت می پیچد. (برهان قاطع). || پنجه . فنجه . پنج روزی . پنجه ٔ گزیده . پنجه ٔ دزدیده . خمسه ٔ مسترقه . ایام المسترقه . ایام المختاره . || نوعی رقص . فنزج . رقص دستبند. فنجکان . ...
-
دستبند
لغتنامه دهخدا
دستبند. [ دَ ب َ ] (اِ مرکب ) دست بند. لعل و مروارید و امثال آنرا گویند که زنان بر رشته کشند و بر دست بندند. (از جهانگیری ) (برهان ). عقد گوهرین که زنان بر دست بندند. (غیاث ). دستینه ٔ زنان . (آنندراج ). چیزی است که از طلا و مروارید سازند و به دست بن...