کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چهارپاره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چهارپاره
/ča(ā)hārpāre/
معنی
۱. نوعی گلولۀ سربی که در تفنگهای سرپر به کار میرفت.
۲. (موسیقی) [قدیمی] نوعی ساز.
۳. [قدیمی] دو جفت زنگ که هنگام رقص به سر انگشتان میبندند.
۴. (ادبی) نوعی شعر با بندهای چهارمصراعی که قافیۀ دوم و چهارم هر بند یکسان است.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
چهارپاره
فرهنگ فارسی معین
( ~. رِ) (اِمر.) = چاپاره . چارپاره : 1 - زنگ های کوچکی که رقاصان به هنگام رقص در انگشتان کنند و به تناسب ضرب موسیقی آن را به صدا در آورند. 2 - نوعی رقص که در قدیم معمول بوده . 3 - نوعی از گلوله ای است که در شکار با تفنگ به کار می رود و معمولاً شکاره...
-
چهارپاره
لغتنامه دهخدا
چهارپاره . [ چ َ / چ ِ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) (چهارباغ ) آهنگی از آهنگهای موسیقی . رجوع به کلمه ٔ آهنگ و رجوع به چارپاره شود.
-
چهارپاره
لغتنامه دهخدا
چهارپاره . [ چ َ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ترکه دز بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز. 125 تن سکنه دارد. از چشمه آبیاری میشود. محصولش غلات است . این آبادی از محل های چشمه ایناق و حسین آباد تشکیل شده . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
چهارپاره
لغتنامه دهخدا
چهارپاره . [ چ َ/ چ ِ رَ / رِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) چهار جزء. چهار قسمت . مشتمل بر چهار جزء یا قسمت (از ناظم الاطباء).- چهارپاره کردن ، یا به چهارپاره کردن ؛به چهار جزء قسمت کردن : و هرون الرشید جعفر را، پسر یحیی برمک ، چون فرموده بود تا بکشتند مثال...
-
چهارپاره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چارپاره› ča(ā)hārpāre ۱. نوعی گلولۀ سربی که در تفنگهای سرپر به کار میرفت.۲. (موسیقی) [قدیمی] نوعی ساز.۳. [قدیمی] دو جفت زنگ که هنگام رقص به سر انگشتان میبندند.۴. (ادبی) نوعی شعر با بندهای چهارمصراعی که قافیۀ دوم و چهارم هر بند یکسان است...
-
واژههای مشابه
-
چهارپاره کردن
لغتنامه دهخدا
چهارپاره کردن . [ چ َ / چ ِ رَ / رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دوبار دونیمه کردن . رجوع به چهارپاره شود.
-
چهارپاره زن
لغتنامه دهخدا
چهارپاره زن . [ چ َ / چ ِ رَ / رِ زَ ] (نف مرکب ) آنکه چهارپاره زند : سار از تو مشعبد چمن گشت هندوی چهارپاره زن گشت . خاقانی .تعبیر چهارپاره زن را در اشعار میرزا حبیب اصفهانی درذیل کتاب دستور سخن وی دیده ام و در آنجا معنی بشکن زدن مفهوم میشود. و آن ص...
-
جستوجو در متن
-
رباعی
واژگان مترادف و متضاد
چهارتایی، چهارپاره، شعر
-
چهارباغ
لغتنامه دهخدا
چهارباغ . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) نام آهنگی در موسیقی . چهارپاره . رجوع به ذیل کلمه ٔ آهنگ شود.
-
باتوغن
لغتنامه دهخدا
باتوغن . [ ] (اِ) از آلات غناست : ... و در مقابل کورکه ٔ پادشاهی که بر موضعی مرتفع نهاده بودند خمها و خمچهاء چینی و صراحیهای خرد و بزرگ بعضی نقره و بعضی چینی موضوع بود و در چپ و راست کورکه ، مطربان و اهل ساز ایستاده بودند و باتوغن و کمانچه ونی و موسی...
-
چارپاره
لغتنامه دهخدا
چارپاره . [ رَ / رِ ](اِ مرکب ) نوعی گلوله ٔ تفنگ . قطعات سرب غیر منتظم بریده کوچکتر از گلوله و بزرگتر از ساچمه . گلوله ٔ تفنگ که چهار یک گلوله های عادی است . نوعی گلوله ٔ غیر مدور که از سرب میریزند و بیشتر در تفنگ های سرپر قدیم .بکار میرفت . نوعی سا...
-
گوزینه
لغتنامه دهخدا
گوزینه . [ گ َ / گُو ن َ / ن ِ ] (اِ) از: گوز (گردو) + -ینه (پسوند نسبت ). پهلوی گوچنگ «اونوالا 93». (حاشیه ٔ برهان قاطعچ معین ). حلوایی را گویند که از مغز گردکان پزند. (برهان ). حلوای گوز که چارمغز باشد (رشیدی ). حلوایی باشد که از مغز گردکان بپزند. ...
-
نخکله
لغتنامه دهخدا
نخکله . [ ن َ ک َ ل َ / ل ِ ] (اِ) گوزی سخت . (لغت فرس اسدی ). گوز سخت . گردوی سوزنی . (فرهنگ نظام ). گردکانی را گویند که سخت باشد و زود نشکند و مغزش به دشواری برآید. (جهانگیری ) (انجمن آرا) (برهان قاطع) (از آنندراج ). و آن راچارمغز نیز گویند زیرا که...