چهارپاره . [ چ َ/ چ ِ رَ / رِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) چهار جزء. چهار قسمت . مشتمل بر چهار جزء یا قسمت (از ناظم الاطباء).
- چهارپاره کردن ، یا به چهارپاره کردن ؛به چهار جزء قسمت کردن : و هرون الرشید جعفر را، پسر یحیی برمک ، چون فرموده بود تا بکشتند مثال داد تا به چهارپاره کردند، و به چهار دار کشیدند. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 193).
|| نوعی ساز. (ناظم الاطباء). زنگهای کوچکی که رقاصان به هنگام رقص در انگشتان کنند و به تناسب ضرب موسیقی آن را به صدا درآورند. (فرهنگ فارسی معین ). چارپاره . از آلات غنا است . آلتی از آلات موسیقی : و در چپ و راست کودک مطربان و اهل ساز ایستاده بودند و با توغن و کمانچه و نی و موسیقار و صنج و چهارپاره و دهل به نوازش درآورده . (حبیب السیر چ طهران 401). || نوعی رقص که در قدیم معمول بوده است . چارپاره . رجوع به چارپاره شود. || نوعی ساچمه ٔ تفنگ که معمولاً شکارهای سنگین را با آن میزنند. چارپاره . چهارپاره در حکم ساچمه ٔ درشت است برای تفنگهای سرپر، با این تفاوت که معمولاً ساچمه غلطان و مدور است گاه درشت گاه ریز اما چهارپاره ممکن است چنین نباشد. رجوع به چارپاره شود. || در اصطلاح عروض هر بیت از قصیده یا قطعه که از چهار قسمت دارای یک وزن مساوی مرکب باشد و همه مسجع. مگر بخش قافیه که با دیگر ابیات موزون و مقفا است . کسائی گوید:
بیزارم از پیاله ، وز ارغوان و لاله
ما و خروش و ناله ، کنجی گرفته تنها.
این را در قدیم مسمط اصطلاح کرده بودند و البته مسمط برای نوع دیگر شعر اصطلاح نیز شده است که امروز فقط بر این اخیر اطلاق میشود. رجوع به مسمط در ترجمان البلاغة و حدائق السحر شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.