کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیرک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیرک
لغتنامه دهخدا
پیرک . [ رَ ] (اِخ ) نام مردی پارسی که ابومسلم صاحب الدعوة او را پدر میخواند و درمعضلات امور از وی مشورت میخواست چنانکه در بازگشت بنزد خلیفه با وی شور کرد و او گفت مصلحت می بینم به ری بازگردی تا در میان سپاه خویش باشی اگر خلیفه با تو سازگاری کرد بر ج...
-
واژههای مشابه
-
پیرک پادشاه
لغتنامه دهخدا
پیرک پادشاه . [ رَ دِ ] (اِخ ) ابن لقمان پادشاه . سومین امیر از امرای طغاتیموری (790 - 810 هَ . ق .). رجوع به تاریخ مغول ص 478 و حبیب السیر ج 2 ص 109 شود.
-
پیرک پادشاه
لغتنامه دهخدا
پیرک پادشاه . [ رَ دِ ] (اِخ ) حاکم استرآباد (786 - 809 هَ . ق .). وی بارویی گرد استرآباد برآورده و قلعتی برای حفاظت آن شهر ساخته است . رجوع به پیر پادشاه و رجوع به مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 72 و 164 شود.
-
جستوجو در متن
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن پیرک پادشاه طغاتیموری (سلطان ...). آخرین پادشاه سلسله ٔ طغاتیموری . رجوع به علی طغاتیموری شود.
-
علی طغاتیموری
لغتنامه دهخدا
علی طغاتیموری .[ ع َ ی ِ طُ ت َ ] (اِخ ) (سلطان ...) ابن پیرک پادشاه .وی آخرین پادشاه طغاتیموری بود که بر جرجان حکومت میکردند. پدرش پیرک پادشاه در سال 810 هَ . ق . به دست لشکریان میرزا شاهرخ کشته شد و او به جای وی به تخت سلطنت نشست و مورد توجه شاهرخ ...
-
فخرالدین
لغتنامه دهخدا
فخرالدین . [ ف َ رُدْ دی ] (اِخ ) پیرک . وزیر شاه محمود اینجو بود و به دست غیاث الدین کیخسرو برادر شاه مسعود در سال 738 هَ . ق . در فارس به قتل رسید. رجوع به تاریخ عصر حافظ تألیف غنی ص 34 شود.
-
پیرپادشاه
لغتنامه دهخدا
پیرپادشاه . [ دْ /دَ / دِ ] (اِخ ) ابن لقمان پادشاه بن طغاتیمور (790-810 هَ . ق .). امیرتیمور گورکانی پس از فوت لقمان پادشاه حکومت استرآباد را به وی تفویض کرد. (حبیب السیرچ خیام ج 3 ص 442). و نیز رجوع به پیرک پادشاه شود.
-
بت خواره
لغتنامه دهخدا
بت خواره . [ ب َ خوا / خا رَ /رِ ] (نف مرکب ) (از: بت = آهار واش جولاهگان + خواره = خورنده ) دشنام گونه ای است جولاهگان را : یاقوتی جولاهه بمرد و دو پسر ماندزان پیرک جولاهه ٔ بت خواره ٔ بدخواه .سوزنی .
-
لقمان
لغتنامه دهخدا
لقمان . [ ل ُ ] (اِخ ) پادشاه ابن طغاتیمورخان ابن ... جوجی قسار، برادر چنگیزخان (761 تا 790). این مرد را امیرولی که پس از طغاتیمور سربداران را از جرجان رانده بود در سال 761 عنوان سلطنت جرجان داد، ولی کمی بعد چون او را لایق ندید از این مقام عزل کرد. س...
-
بف
لغتنامه دهخدا
بف . [ ب َ ] (اِ) افزار جولاهگان باشد و آنرا دفتین گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). چوب جولاهان که چون جامه ببافند آنرا حرکت دهند تا تارها پهلوی هم واقع شود و دفته و دفتین نیز گویند. (رشیدی ) (از جهانگیری ). افزار جولاهگان و آنرا دفتین نیز گویند و آن ...
-
نی
لغتنامه دهخدا
نی . (حرف ربط، شبه جمله ) نه . حرف نفی است . رجوع به نه شود : دل پارسی باوفا کی بودچوآری کند رای او نی بود. فردوسی .سر از راه پیچیده و داد نی ز یزدان و نیکی به دل یاد نی . فردوسی .ببرم سر خسرو بدهنرکه نی پای باد امر او را نه سر. فردوسی .نه آتش پرستند...
-
زفت
لغتنامه دهخدا
زفت . [ زَ ] (ص ) درشت و فربه باشد. (برهان ) (از فرهنگ فارسی معین ) (از ناظم الاطباء). فربه . قوی جثه . (انجمن آرا) (آنندراج ). فربه . (فرهنگ رشیدی ). ضخم و فربه بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 44). درشت . فربه . (از غیاث اللغات ). تناور. فربه . (شرفنام...
-
بدخواه
لغتنامه دهخدا
بدخواه . [ ب َ خوا / خا ] (نف مرکب ) بداندیش . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). حاسد. (دهار) (مهذب الاسماء). حسود. (دهار). آنکه بد دیگران را خواهد. (فرهنگ فارسی معین ). رُمُق . (منتهی الارب ). کینه ور. (آنندراج ). کینه دار. (ناظم الاطبا...