کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرخم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پرخم
/porxam/
معنی
پرشکن؛ پرپیچوتاب: زلف پرخم.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرخم
لغتنامه دهخدا
پرخم . [ پ َ خ َ ] (ص ) درهم . پریشان . (از شعوری بنقل از محمودی ).
-
پرخم
لغتنامه دهخدا
پرخم . [ پ ُ خ َ ] (ص مرکب ) پر ماز. پر شکن . پر پیچ . پرتاب . خم اندر خم : آویختی آفتاب را دوش از سلسله های جعد پرخم . خاقانی .|| کنایه است از مبالغه در تحریرات دلاویز موسیقی . (غیاث اللغات بنقل از شرح خاقانی ) (؟).
-
پرخم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] porxam پرشکن؛ پرپیچوتاب: زلف پرخم.
-
جستوجو در متن
-
شکنبرشکن
واژگان مترادف و متضاد
پرچین، پرچینوشکن، پرخم، پرشکن، پیچیده
-
ذوبحرین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: ذوالبحرَین] ‹ذوالبحرین› (ادبی) zubahreyn در بدیع، شعری که در دو بحر از بحور عروضی خوانده شود، مانند این شعر: بیاض عارض تو در سواد طرۀ پرخم / بهسان غرۀ روز است طالع از شب پرچم. که هم در بحر مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن و هم به بحر مفا...
-
ذوالبحرین
لغتنامه دهخدا
ذوالبحرین . [ ذُل ْ ب َ رَ] (ع ص مرکب ) شعر که آن را در دو بحر توان خواند:بیاض عارض تو در سواد طره ٔ پرخم بسان غره ٔ روز است طالع از شب پرچم .که آن را هم به بحر مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن و هم به بحر:مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن توان خواندن . و ا...
-
غیرت افزا
لغتنامه دهخدا
غیرت افزا. [ غ َ / غ ِ رَ اَ ] (نف مرکب ) افزاینده ٔ رشک و حسد. (ناظم الاطباء). آنکه یا آنچه غیرت و رشک افزاید. رشک افزا. رجوع به غیرت و غَیرَة شود : خاقان منصور.... استرآباد را به یمن مقدم شریف غیرت افزای گلستان ارم ساخت . (حبیب السیرچ 1271 طهران جز...
-
پر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: pur] por ١. [مقابلِ تهی] سرشار؛ لبریز؛ آکنده؛ انباشته؛ لبالب.٢. (قید) خیلی؛ بسیار: پر بیراه نیست.٣. دارنده؛ دارای مقدار زیاد (در ترکیب با کلمۀ دیگر): پرآب، پرآژنگ، پرتاب، پرچین، پرخم، پررنگ، پرکار، پرگل، پرآشوب، پرجوش، پرخور، پرگو.&lang...
-
اسپرغم
لغتنامه دهخدا
اسپرغم . [ اَ / اِ پ َ غ َ / اِ پ َ رَ ] (اِ) گلها و ریاحین . (جهانگیری ). گلها و ریاحین باشد مطلقاً و ریحانی را نیز گویند که آنرا شاه اسپرم خوانند. (برهان ). رستنیی است خوشبوی که بتازیش ریحان گویند و گویند که در عهد کسری یعنی انوشیروان ماری بنزدیک س...
-
پیچ پیچ
لغتنامه دهخدا
پیچ پیچ . (ص مرکب ) با پیچ بسیار. با تاب و خم بسیار. شکن برشکن . پرپیچ . خم درخم و سخت پیچیده ، در صفت دلبر و معشوق . (آنندراج ). صاحب پیچ بسیار : کمند گره داده ٔ پیچ پیچ بجز گرد گردان نمی گشت هیچ . نظامی .چو میکردم این داستان را بسیچ سخن راست رو بود...
-
جعد
لغتنامه دهخدا
جعد. [ ج َ ] (ع اِ) موی مرغول .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پشک . بشک . مرغول . پیچیده . درهم پیچیده . زره . شکن . شکنج . مجعد. موی پیچیده . موی شکسته . موی مجعد. وژگال ، مقابل خوار وفرخال . موی کوتاه ، مقابل سبط و مسترسل : سر زلف و جعدش...
-
نهاوند
لغتنامه دهخدا
نهاوند. [ ن َ / ن ِ وَ ] (اِخ ) شهر نهاوند در 130 هزارگزی مشرق کرمانشاه و 64 هزارگزی جنوب غربی ملایر واقع شده و مختصات جغرافیایی آن بشرح زیر است : طول 48 درجه و 22 دقیقه ، عرض 34 درجه و 12 دقیقه وارتفاع از سطح اقیانوس 1677 گز، اختلاف ساعت نهاوند با ت...
-
درهم
لغتنامه دهخدا
درهم . [ دَ هََ ] (ص مرکب ) بی نظام و پریشان . (آنندراج ). بهم آمیخته . (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ). پریشان . (شرفنامه ٔ منیری ). مشوش و مغلق و مختلط و شوریده و پریشان و آمیخته . (ناظم الاطباء). ژولیده . آشفته . کاری درهم ، پوشیده . مشتبه . (یادداشت...
-
چلیپا
لغتنامه دهخدا
چلیپا. [ چ َ ] (اِ) صلیب باشد. (فرهنگ اسدی ). صلیب نصاری باشد وآن داری است که به اعتقاد ایشان عیسی علیه السلام رابرآن کشیده صلیب کرده اند، و مشابه ترسایان از طلا و نقره سازند و به جهت تیمن و تبرک برگردن آویزند. (از برهان ). صلیب را گویند که نصاری دار...