(صفت) [پهلوی: pur] ١. [مقابلِ تهی] سرشار؛ لبریز؛ آکنده؛ انباشته؛ لبالب.
٢. (قید) خیلی؛ بسیار: پر بیراه نیست.
٣. دارنده؛ دارای مقدار زیاد (در ترکیب با کلمۀ دیگر): پرآب، پرآژنگ، پرتاب، پرچین، پرخم، پررنگ، پرکار، پرگل، پرآشوب، پرجوش، پرخور، پرگو.
〈 پر شدن: (مصدر لازم)
۱. بسیار شدن؛ فراوان شدن: ◻︎ پشّه چو پُر شد بزند پیل را / با همه مردیّ و صلابت که اوست (سعدی: ۱۲۴).
۲. لبریز شدن؛ لبالب شدن، ◻︎ سرچشمه شاید گرفتن به بیل / چو پُر شد نشاید گذشتن به پیل (سعدی: ۶۱).
〈 پر کردن: (مصدر متعدی) [قدیمی]
۱. انباشتن.
۲. چیزی را در ظرفی ریختن یا جا دادن که تمام آن را فراگیرد.
۳. بسیار کردن کاری: کار نیکو کردن از پر کردن است.
〈 پر گفتن: (مصدر لازم) [قدیمی] زیاد حرف زدن؛ بسیار سخن گفتن.
〈 پروپیمان: ‹پرپیمان› [عامیانه] فراوان و بسیار از چیزی.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.