کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
يَسْکُنَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
يَسْکُنَ
فرهنگ واژگان قرآن
که آرامش يابد
-
واژههای مشابه
-
يُسْکِنِ
فرهنگ واژگان قرآن
از حرکت نگه ميدارد - ساکن مي کند (جزمش به دليل جواب واقع شدن براي شرط قبل ازخود و حرکت آخرش از جهت تقارن با حرف ساکن يا تشديد دار کلمه بعد مي باشد)
-
واژههای همآوا
-
يُسْکِنِ
فرهنگ واژگان قرآن
از حرکت نگه ميدارد - ساکن مي کند (جزمش به دليل جواب واقع شدن براي شرط قبل ازخود و حرکت آخرش از جهت تقارن با حرف ساکن يا تشديد دار کلمه بعد مي باشد)
-
جستوجو در متن
-
رواکد
لغتنامه دهخدا
رواکد. [ رَ ک ِ ] (ع ص ،اِ) ج ِ راکد و راکدة. (از معجم متن اللغة). ج ِ راکد. (ناظم الاطباء). رجوع به راکد و راکدة شود : و من آیاته الجوار فی البحر کالاعلام . ان یشاء یسکن الریح فیظللن رواکد علی ظهره . (قرآن 32/42 و 33).
-
حبض
لغتنامه دهخدا
حبض . [ ح َ ] (ع مص ) بمردن . || باطل شدن حق . (منتهی الارب ) (زوزنی ). حق کسی کم شدن و باطل شدن . (مهذب الاسماء). حق کسی باطل شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || خلاف گمان خیر مردم برآمدن . || کم و ناقص گردیدن قوم . || طپیدن دل و قرار گرفتن آن . یقال : ا...
-
بحبوحة
لغتنامه دهخدا
بحبوحة. [ ب ُ ح َ ] (ع اِ) میان و وسط هر چیزی . (ناظم الاطباء). وسط مکان .اصل و میان چیزی . بحبوح . (منتهی الارب ).- بحبوحةالجنة ؛ میان بهشت . (مهذب الاسماء): من سره ان یسکن بحبوحة الجنة فلیلزم الجماعة. (حدیث ).- بحبوحةالدار ؛ میان سرای . خیاره . (تا...
-
زنمة
لغتنامه دهخدا
زنمة. [ زَ ن َ م َ ] (ع اِ) تره ای است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). نوعی از تره . (ناظم الاطباء). || دروش گوش گوسپند و شتر که پاره ای از گوش آن بریده ، معلق گذارند و یفعل ذلک بالکرام من الابل و غیرها. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ن...
-
غلیان
لغتنامه دهخدا
غلیان . [ غ َ ل َ ] (ع مص ) جوشیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (غیاث اللغات ). جوشیدن دیگ و جز آن : زآنکه گردشهای آن خاشاک و کف باشد از غلیان بحر باشرف . مولوی (مثنوی ). || (اِمص ) جوش . (غیاث اللغات ) (آ...
-
قاسم
لغتنامه دهخدا
قاسم . [ س ِ ] (اِخ ) ابن ربیعبن عبدالعزی بن عبد شمس بن عبدمناف ، ملقب به جروالبطحاء و امین و مکنی به ابوالعاص . یکی از اصحاب رسول خدا (ص ) و داماد اوو شوی زینب بزرگترین دختران او است . زینب را در زمان جاهلیت در مکه ازدواج کرد و مادام که اسلام نیاورد...
-
لسان العصفور
لغتنامه دهخدا
لسان العصفور. [ ل ِنُل ْ ع ُ ] (ع اِ مرکب ) برگ زیتون هندی . طالیسفر. (از بحر الجواهر). رجوع به گنجشک زوان و زبان گنجشک شود. ضریر انطاکی در تذکره آرد: ثمرالدردار عراجین کالحبة الخضراء الا فی الاستطالة کان غلفه ورق الزیتون الملفوف داخلها الثمرة الی صف...
-
لبدة
لغتنامه دهخدا
لبدة. [ ل ِ دَ ](اِخ ) شهری است میان برقة و افریقیه . (منتهی الارب ).یاقوت در معجم البلدان گوید: لبدة، مدینة بین برقة وافریقیة و قیل بین طرابلس و جبل نفوسة و هو حصن من بنیان الاول بالحجر و الاجر و حوله آثار عجیبة یسکن هذا الحصن قوم من العرب نحو الف ف...
-
حجر
لغتنامه دهخدا
حجر. [ ح َ ] (اِخ ) یاقوت گوید شهر یمامه و ام القرای آن است ، اکنون مشترک است ولی اصلاً مختص حنیفه بود، و اکنون مانند بصره و کوفه ، هر طائفه را در آن ناحیتی هست . ولی اکثریت از آن بنی عبید است که از بنی حنیفه هستند. ابوعبیده عمر مثنی گفت : بنی حنیفةب...