کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
يَسِّرْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
يَسِّرْ
فرهنگ واژگان قرآن
آسان کن
-
واژههای مشابه
-
یسر
واژگان مترادف و متضاد
۱. آسانی، سهولت، یسیر ۲. توانگری ≠ عسر
-
یسر
لغتنامه دهخدا
یسر. [ ی َ ] (ع اِ) ثروت و دولت و توانگری ، مذکر آید. (ناظم الاطباء).
-
یسر
لغتنامه دهخدا
یسر. [ ی َ ] (ع مص ) به سوی چپ آمدن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). از جانب چپ کسی آمدن . (ناظم الاطباء). || به آسانی زادن زن . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || دست راست را به سوی خود درکشیدن . (ناظم الاطباء). || فرو رویه تافتن به اینکه دست را...
-
یسر
لغتنامه دهخدا
یسر. [ ی َ / ی َ س َ ] (ع اِمص ) انقیاد و فرمانبرداری خواه در انسان باشد و یا در اسب . (ناظم الاطباء). انقیاد و فرمانبرداری . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). || نرمی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
یسر
لغتنامه دهخدا
یسر. [ ی َ / ی َ س َ ] (ع مص ) آسان گردیدن . || نرم گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || فرمانبردار گردیدن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ).
-
یسر
لغتنامه دهخدا
یسر. [ ی َ س َ ] (ع ص ، اِ) آسان . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || حاضرشده . (ناظم الاطباء). آماده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || گروه گرد آمده بر قمار. || قمارباز. || امین تیر قمار. || نام تیر...
-
یسر
لغتنامه دهخدا
یسر. [ ی َ س ِ] (ع ص ) سهل و آسان . (ناظم الاطباء). آسان . (غیاث ).
-
یسر
لغتنامه دهخدا
یسر. [ ی ُ ] (اِ) مرجان سیاه . حجرالعقاب . حجرالنسر. حجرالماسکة. حجرالبهت . اکتمکت . دانه های سیاهی که از آن سبحه کنند. (یادداشت مؤلف ). || چوب درخت بان را گویند که چون محکم و تیره رنگ و معطر است از آن در ساختن تسبیح و منبت کاری استفاده می کنند. از ...
-
یسر
لغتنامه دهخدا
یسر. [ ی ُ ] (ع مص ) سهل و آسان گردیدن . (ناظم الاطباء). آسان شدن . (ترجمان القرآن جرجانی ص 108) (دهار) (المصادر زوزنی ) (غیاث ). || اندک گردیدن . (ناظم الاطباء). اندک شدن . (ترجمان القرآن جرجانی ص 108) (دهار) (المصادر زوزنی ). || توانگر گردیدن . بی ...
-
یسر
لغتنامه دهخدا
یسر. [ ی ُ / ی ُ س ُ ] (ع اِمص ) توانگری . (دهار). توانگری و فراخ دستی . خلاف عسر. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). فراخی . (آنندراج ). فراخ دستی . میسرة. مقابل عسر، تنگدستی . (یادداشت مؤلف ) : همواره یمن باد ترا بر یمین پیوسته یسر باد ت...
-
یسر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) 1 - درخت محلب (آلبالوی تلخ ) را گویند که از چوب آن سابقاً جهت ساختن مسواک برای شست و شوی دندان ها استفاده می کردند. 2 - چوب درخت بان را گویند که چون محکم و تیره رنگ و معطر است از آن جهت ساختن تسبیح و در منبت کاری استفاده می کنند.
-
یسر
فرهنگ فارسی معین
(یُ) [ ع . ] (اِمص .) آسانی ، فراخی مق عسر.
-
يسر
دیکشنری عربی به فارسی
فراواني , وفور