کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وضم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وضم
لغتنامه دهخدا
وضم . [ وَ ] (ع مص ) بر تخته یا بوریا نهادن گوشت را، یا وضم ساختن جهت آن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). گوشت بر خوان یا بر جایی که گوشت بر وی نهند، نهادن . (تاج المصادر بیهقی ). || فرودآمدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الم...
-
وضم
لغتنامه دهخدا
وضم . [ وَ ض َ ] (ع اِ) خوانک قصاب . (مهذب الاسماء). تخته و بوریا و مانند آن که بر وی گوشت نهند تا خاک آلود نگردد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ، اوضام ، اَوْضِمة. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || خوان نان پختن . (مه...
-
واژههای همآوا
-
وذم
لغتنامه دهخدا
وذم . [ وَ ذَ ] (ع مص ) بریده شدن دوال دلو. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). دوال دلو بریده شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || (اِمص ) افزونی . (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). زیاده . (از اقرب الموارد). || (اِ) نره مع هردو خص...
-
وذم
لغتنامه دهخدا
وذم . [ وَ ذِ ] (ع ص ) دلو دوال بریده . (المنجد).
-
وزم
لغتنامه دهخدا
وزم . [ وَ ] (ع اِ) دسته ٔ سبزی تره . (منتهی الارب ) (المنجد) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || اندازه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مقدار. (اقرب الموارد). وزمه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || گوشت که عقاب در آشیانه ٔ خود جمع کند. (منتهی ال...
-
وزم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] vazm پاروی چوبی بزرگ و پهن برای روبیدن برف.
-
وِزم
لهجه و گویش بختیاری
vezm نام درختى کم رشد با چوب بسیار محکم و برگهاى زبر و دندانهدار و تقریبا گِرد.
-
وزم
واژهنامه آزاد
vozm نام درخت زبان گنجشک که چوبی سخت و محکم دارد و از آن دسته ی داس و تبر و بیل و کلنگ می سازند
-
جستوجو در متن
-
اوضمة
لغتنامه دهخدا
اوضمة. [ اَض ِ م َ ] (ع اِ) ج ِ وَضَم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به وضم شود.
-
اسم
واژهنامه آزاد
به فتح الف وتشدید وضم سین به منای کفگیر در گویش شیرازی می باشد
-
اوضام
لغتنامه دهخدا
اوضام . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وَضَم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بمعنی تخته و بوریا و مانند آن که بروی گوشت نهند تا خاک آلود نگردد. رجوع به وضم شود.
-
ایضام
لغتنامه دهخدا
ایضام . (ع مص ) (از «وض م ») وضم ساختن جهت گوشت یا نهادن بر آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
اضیع
لغتنامه دهخدا
اضیع. [ اَض ْ ی َ ] (ع ن تف )هیچکاره تر، یقال : هو اضیع من قمرالشتاء. (ناظم الاطباء). || ضایعکننده تر. (غیاث ) (آنندراج ).- امثال : اضیع من بیضةالبلد . اضیع من تراب فی مهب الریح . اضیع من دم سلاع . (یادداشت مؤلف ). اضیع من سراج فی شمس . اضیع من ...