وضم . [ وَ ض َ ] (ع اِ) خوانک قصاب . (مهذب الاسماء). تخته و بوریا و مانند آن که بر وی گوشت نهند تا خاک آلود نگردد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ، اوضام ، اَوْضِمة. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || خوان نان پختن . (مهذب الاسماء). || ترکهم لحماً علی وضم ؛ فروافکند ایشان را و ذلیل و خوار و دردناک گردانید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.