کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وجاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وجاه
لغتنامه دهخدا
وجاه . [ وَ / وِ / وُ ] (ع ق ) روباروی . رویاروی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): قعدت وجاهک (مثلثة)؛ یعنی نشستم رویاروی تو، همچنین است قعدت تجاهک . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
وجاه
لغتنامه دهخدا
وجاه . [ وِ ](ع ص ، اِ) اندازه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زهاء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): هذا وجاه الف ؛ این مقدار هزارست . || ج ِ وجیهه . || ج ِ وجیه . (ناظم الاطباء). رجوع به وجیه و وجیهه شود.
-
واژههای همآوا
-
وجاح
لغتنامه دهخدا
وجاح . [ وَ ] (ع اِ) اجاح . پرده و پوشش . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). || سنگ تابان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || آب اندک که تگ حوض را پوشاند. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). آن...
-
وجاح
لغتنامه دهخدا
وجاح . [ وِ ](ع اِ) پرده و پوشش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
وجاح
لغتنامه دهخدا
وجاح . [ وُ ](ع اِ) پرده و پوشش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
صاحب کمال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] sāhebkamāl دارای فضل و کمال؛ دارای علم و ادب: ◻︎ صاحب کمال را چه غم از نقص مالوجاه / چون ماهپیکری که بر او سرخ و زرد نیست (سعدی۲: ۶۸۸).
-
کش و فش
لغتنامه دهخدا
کش و فش . [ ک َ ش ُ /ک َش ْ ش ُ ف َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) کر و فر. دبدبه وجاه و جلال . شأن و تجمل . (از آنندراج ) : ما مرید جبه ودستار و کش و فش نه ایم نیست واعظ جز نبی و آل پاکش پیر ما. واعظ (از آنندراج ).|| (اِ صوت ) خش و خش . خش و فش .
-
تجاه
لغتنامه دهخدا
تجاه . [ ت َ / ت ِ / ت ُ ] (ع اِ، ق ) (از: «وج هَ») اصل آن وجاه [ وَ / وِ / وُ ] که واو آن به «ت » تبدیل شده و این بیش از اصل مورد استعمال دارد. (قطر المحیط). روباروی . (منتهی الارب ) (از قطر المحیط). طرف رو و جانب وجه . (آنندراج ). مقابل . روبروی . ...
-
گر
لغتنامه دهخدا
گر. [ گ َ ] (اِ) مقصودو مراد. (برهان ) (آنندراج ) (جهانگیری ) : سپهر آراسته عیشت جهان افروخته عمرت بمجد و فخر وجاه و بخت و عز و نام و کام و گر. مسعودسعد (دیوان چ رشیدیاسمی ص 143).کار بی علم کام و گر ندهدتخم بی مغز بار و بر ندهد. حکیم سنایی (از آنندرا...
-
وج ء
لغتنامه دهخدا
وج ء. [ وَج ْءْ ] (ع ص ) وجا. وجاء. (ماء...) آب بی خیر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).آب بد و بی خیر. (ناظم الاطباء). || (مص ) زدن : وجأه بالید والسکین وجاءً؛ به دست و به کارد زداو را. (منتهی الارب ). وجئت عنقه ؛ گردن زدم او را. (منتهی الارب ) (از ا...
-
خوستن
لغتنامه دهخدا
خوستن . [ خوَس ْ / خُس ْ ت َ ] (مص ) خواستن . (یادداشت مؤلف ). خواهیدن : گر جاه و آبروی خوهی معصیت مورزاز طاعت خدای طلب آبروی وجاه . سوزنی .شاها مترس خون ستمکاره ریختن می ریزبی محابا خوه شای و خوه مشای . سوزنی .گر می بخوهی کشت چه امروز و چه فرداور د...
-
نصیرالدین
لغتنامه دهخدا
نصیرالدین .[ ن َ رُدْ دی ] (اِخ ) محمودبن المظفربن ابی توبه ، ملقب به نظام الملک ، ظهیرالاسلام ، بهاءالدوله ، کافی الملک ،عین خراسان و نصیرالدین مکنی به ابوالقاسم ، از شعراو فضلای قرن ششم و از مشاهیر وزرای سلطان سنجر سلجوقی است . در سال 521 به وزارت ...
-
دنیا
لغتنامه دهخدا
دنیا. [ دُن ْ ] (ع ص ) تأنیث ادنی ، به معنی نزدیکتر. (مهذب الاسماء) (از منتهی الارب ). نزدیکتر. (ترجمان القرآن جرجانی ص 49). مقابل قُصْوی ̍. (یادداشت مؤلف ). السماء الدنیا؛ این آسمان به سبب نزدیکی آن از ساکنان زمین ، و همچنین است سماء الدنیا به اضا...