کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واگشادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
واگشادن
لغتنامه دهخدا
واگشادن . [ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) گشادن . بازگشادن : چون زلزله ریزد آب سایددرزی ز خریطه واگشاید. نظامی .|| حل کردن : تسنیه ؛ واگشادن و آسان کردن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
جستوجو در متن
-
حشل
لغتنامه دهخدا
حشل . [ ح َ ] (ع مص ) فرومایه کردن . رذل کردن . (اقرب الموارد). واگشادن .
-
واکشادن
لغتنامه دهخدا
واکشادن . [ ک ُ دَ ] (مص مرکب ) گشودن .مفتوح کردن . (ناظم الاطباء). رجوع به واگشادن شود.
-
تفسیج
لغتنامه دهخدا
تفسیج . [ ت َ ] (ع مص ) هر دو پا را واگشادن برای کمیز انداختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گشادن مرد دو پا را برای بول کردن ، مانند تفشیج . (از اقرب الموارد). رجوع به تفشیج شود.
-
تسنیة
لغتنامه دهخدا
تسنیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) واگشادن و آسان کردن . (تاج المصادر بیهقی ). آسان کردن چیزی را و بگشادن گره و مانند آن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آسان کردن و گشادن چیزی را. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). سهل و آسان گردانیدن کاری . (از...
-
فخت
لغتنامه دهخدا
فخت . [ ف َ ] (ع مص ) بریدن چیزی را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || سوراخ کردن سقف خانه . (اقرب الموارد). || واگشادن ظرف را. || زدن سر کسی را به شمشیر وبریدن . || بانگ کردن فاخته . || برآوردن [ باورچی ] گوشت پاره از دیگ . (منتهی الارب ) (اقرب المو...
-
افراج
لغتنامه دهخدا
افراج . [اِ ] (ع مص ) گذاشتن و یکسو شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). راه دادن . (المصادر زوزنی ). راه وادادن . (تاج المصادر بیهقی ). بازگذاشتن راه را. (از اقرب الموارد). گذاشتن و یکسو شدن و واگشادن . (آنندراج ). || ترک کردن جای را. (منتهی الارب )...
-
بلق
لغتنامه دهخدا
بلق . [ ب َ ] (ع مص ) تمام گشادن در را یا سخت گشادن . (منتهی الارب ). در بگشادن . واگشادن در. (تاج المصادربیهقی ). در بگشادن . (المصادر زوزنی ). بُلوق . (اقرب الموارد). و رجوع به بلوق شود. || بند کردن ،از اضداد است . (منتهی الارب ). در بستن . (تاج ال...
-
تبصیر
لغتنامه دهخدا
تبصیر. [ ت َ ] (ع مص ) تبصرة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بینا کردن . (زوزنی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ).بینا گردانیدن . (آنندراج ). || شناسا کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شناسانیدن . (آنندراج ). ...
-
نشط
لغتنامه دهخدا
نشط. [ ن َ ] (ع مص ) گزیدن مار. (ازمنتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (آنندراج )(از ناظم الاطباء) (از المنجد). گزیدن و نیش زدن مارکسی را. (از اقرب الموارد). || نیش زدن مار به سرعت و اختلاس کسی را. (المنجد) (از ذیل اقرب الموارد نقل از لسان )....
-
گشادن
لغتنامه دهخدا
گشادن . [ گ ُ دَ] (مص ) پهلوی ویشاتن ، سانسکریت وی -سا (آزاد کردن ،باز کردن ). در پهلوی ویشات ، ظاهراً از وی -شا ، سانسکریت وی + شا (باز کردن ،آزاد کردن ) (= های اوستایی + وی ، کردی وشین (جدا شدن [ میوه از درخت ] افتادن و ریختن [ مو از بدن ])دزفولی و...