کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هلاک آوردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
اخناء
لغتنامه دهخدا
اخناء. [ اِ ](ع مص ) هلاک کردن . (زوزنی ) (منتهی الارب ): اخنی علیهم ؛ هلاک کرد آنان را. || فحش گفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ). || بسیار بیضه کردن ملخ . کر بسیار گذاشتن ملخ . بسیاربیضه گردیدن جراد. (منتهی الارب ). || بسیارنبات شد...
-
اتیان
لغتنامه دهخدا
اتیان . [ اِت ْ ] (ع مص ) آمدن . (زوزنی ). || آرمیدن با زن . || بودن . || آوردن .- اتیان بمثل ؛ نظیر و شبیه آوردن چیزی را. || کردن کاری را : به ترک شر و به اتیان خیر دارم امرهمه مخالف امر است ترک و اتیانم . سوزنی . || هلاک کردن . || نزدیک رسیدن بلا ...
-
زهوف
لغتنامه دهخدا
زهوف . [ زُ ] (ع مص ) خوار و حقیر گردیدن . || قریب به مرگ شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دروغ آوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دروغ گفتن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || هلاک شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج...
-
ازهاف
لغتنامه دهخدا
ازهاف . [ اِ ] (ع مص ) بدی انداختن . || قریب گردانیدن . نزدیک کردن : ازهف الیه الطعنة؛ نزدیک وی گردانید نیزه را. || دروغ آوردن : ازهف له حدیثاً؛ دروغ آورد برای او. || زیاده کردن خبر. سخن چینی کردن : ازهف الخبر؛زیاده کرد در آن و دروغ گفت و سخن چینی کر...
-
ازهاق
لغتنامه دهخدا
ازهاق . [ اِ ] (ع مص ) نیست کردن . (تاج المصادر بیهقی ). هلاک کردن . نیست و ناپیدا گردانیدن : ازهق اﷲ الباطل َ. || پر کردن خنور را. (منتهی الارب ). پرکردن اناء. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || درگذرانیدن تیر از نشانه . (منتهی الارب ). تیر از نشانه ...
-
اشاطة
لغتنامه دهخدا
اشاطة. [ اِ طَ ] (ع مص ) سوزانیدن . || هلاک کردن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || باطل و تباه ساختن . || جدا کردن گوشت را. || پراکنده کردن . (منتهی الارب ). || بهلاک افکندن . فرا کشتن دادن . (تاج المصادر بیهقی ). || بکشتن پیش آوردن ...
-
ایتاغ
لغتنامه دهخدا
ایتاغ . (ع مص ) هلاک گردانیدن ، یقال : اوتغه اﷲ؛ ای اهلکه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || بازداشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || در فتنه و بدی افکندن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (...
-
ریح
لغتنامه دهخدا
ریح . (ع مص ) سخت باد گردیدن روز. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) || رسیدن باد چیزی را. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || یافتن درخت باد را و برگ آوردن گرفتن آن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) || باد رسیده شدن چاه...
-
کفت
لغتنامه دهخدا
کفت . [ ک َ ] (ع مص ) شتابی نمودن مرغ و جز آن در پریدن و دویدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شتاب کردن پرنده و جز آن در پریدن و دویدن . (از اقرب الموارد). شتاب کردن پرنده و غیر اودر پرواز و دویدن . (از شرح قاموس ). شتافتن . (تاج المصادر بیهقی ). ک...
-
نطق زدن
لغتنامه دهخدا
نطق زدن . [ ن ُ طَ زَ دَ ] (مص مرکب )سخن گفتن . دم زدن . سخنی بر زبان آوردن : گفته بودم که خود نطق نزنم خود بر آن عزم چیره کرده یمین . انوری .مجد دین سرور و سلطان قضاة اسماعیل که زدی کلک زبان آورش از شرع نطق ناف هفته بد و از ماه رجب کاف و الف که برون...
-
بهانه جستن
لغتنامه دهخدا
بهانه جستن . [ ب َ ن َ / ن ِ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) دست آویز بدست آوردن . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). اعتلال . (منتهی الارب ) : بدو گفت هومان که خیره مگوی بدین روی با من بهانه مجوی . فردوسی .همه نیکویی در جهان بهر تست ز یزدان بهانه نبایدت جست ....
-
تتمیم
لغتنامه دهخدا
تتمیم . [ ت َ ] (ع مص ) تتمه . تمام کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). تمام کردن چیزی را و استمرار نمودن بر وی . تمّه ُ و علیه تتمیاً و تتمّة. || دادن قوم را حصه ٔ تیر قمار خود. || هلاک کردن چیزی را. || تمیمه (تعویذ) کردن...
-
بوق
لغتنامه دهخدا
بوق . [ ب َ ] (ع مص ) بدی و خصومت آوردن . || رسیدن قوم را داهیه ٔ سختی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). داهیه به کسی رسیدن . (المصادر زوزنی ). || دزدیدن مال . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ||...
-
حوص
لغتنامه دهخدا
حوص . [ ح َ ] (ع اِ) معص . (منتهی الارب ). مغص . (اقرب الموارد): گویند انی اجدفی بطنی حوصاً و بوصاً و هر دو بیک معناست . (اقرب الموارد). || (مص ) حیاصة. دوختن . (منتهی الارب ). خیاطت متباعده .(اقرب الموارد). || فراهم آوردن میان دو چیز. (منتهی الارب )...
-
غول
لغتنامه دهخدا
غول . [ غ َ ] (ع مص ) هلاک کردن . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن جرجانی ) (دهار). هلاک کردن کسی را. (منتهی الارب ) کشتن کسی را. (آنندراج ). || ناگاه گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ). بناگاه گرفتن . هلاک کردن و ربودن بناگاه . (منتهی ال...