کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هسهسة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هسهسة
لغتنامه دهخدا
هسهسة. [ هََ هََ س َ ] (ع اِ) آواز خفی جن که به شب در بیابان شنیده شود. || آواز خفی که فهمیده نشود. ج ، هساهس . (منتهی الارب ). || صوت حرکت زره و زیورها. (از اقرب الموارد). رجوع به هساهس شود. || آواز حرکت پای و جز آن به شب . (منتهی الارب ) (اقرب المو...
-
واژههای همآوا
-
هصهصة
لغتنامه دهخدا
هصهصة. [ هََ هََ ص َ ] (ع مص ) درخستن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || درنشاندن . || عیب کردن . (منتهی الارب ).
-
هثهثة
لغتنامه دهخدا
هثهثة. [ هََ هََ ث َ ] (ع مص ) آمیخته شدن . (منتهی الارب ). آمیخته و مختلط شدن چیزی . (ناظم الاطباء). اختلاط. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). || شتاب فرستادن . (منتهی الارب ). || به شتاب باریدن باران و برف . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ): هثهث السحا...
-
حصحصة
لغتنامه دهخدا
حصحصة. [ ح َ ح َ ص َ ] (ع مص ) پیدا شدن . (دهار). هویدا شدن . ظهور. ظاهر شدن . || هویدا شدن حق . (تاج المصادر بیهقی ). پیدا شدن . (ترجمان عادل بن علی ). پیدا شدن حق از باطل . (منتهی الارب ) : الاَّن حصحص الحق . (قرآن 51/12). || جنبانیدن چیزی در چیزی ...
-
حسحسة
لغتنامه دهخدا
حسحسة. [ ح َ ح َ س َ ] (ع مص ) تشکّی . نالیدن . || توجع. || اندوه نمودن . || بخشودن . || انداختن بر آتش تا بپزد. چنانکه گوشت را. (منتهی الارب ). || رفتن تمام مال .
-
جستوجو در متن
-
هسهاس
لغتنامه دهخدا
هسهاس . [ هََ ] (ع ص ، اِ) شبان که گوسپندان را همه شب چراند و پاس دارد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || آنکه به شب خواب نکند جهت کاری . (منتهی الارب ). آنکه شب نخوابد برای کاری یا اجتهادی . (از اقرب الموارد). || قصاب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد)...
-
هساهس
لغتنامه دهخدا
هساهس . [ هََ هَِ ] (ع اِ) ج ِ هسهسة. (منتهی الارب ). || راه پیمایی در شب . (از ناظم الاطباء). || آواز سپل شتر. (از اقرب الموارد).- هساهس الناس ؛ کلام خفی که فهمیده نشود. (از اقرب الموارد) (آنندراج ).- هساهس الجن ؛ عزیف جن . صوت جن . (از اقرب الموا...
-
تهسهس
لغتنامه دهخدا
تهسهس . [ ت َ هََ هَُ ] (ع مص ) به معنی هسهسة است . (منتهی الارب ). آواز کردن زره و پیرایه . || آواز حرکت پای و جز آن به شب . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آواز خفی حرکت هر چیزی . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || پیوسته روان شدن آب و ر...
-
پیرایه
لغتنامه دهخدا
پیرایه . [ را ی َ / ی ِ ] (اِمص ) آرایش و زیور باشد از طرف نقصان همچون سرتراشیدن و اصلاح کردن و شاخهای زیادتی درخت را بریدن . (برهان ). || (اِ) پیراهه . (شرفنامه ). حلی . حلیة. (دهار). تهویل . سنیح . (منتهی الارب ). زینت وآرایش زنان . (صحاح الفرس ). ...
-
پیوسته
لغتنامه دهخدا
پیوسته . [ پ َ / پ ِ وَ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) متصل . ملصق . بهم بسته . بلافصل . بی فاصله ٔ مکانی . پیوندکرده شده . موصول . مرصوص . مربوط. ملتصق . بیکدیگر دوسیده . ملحق . لاحق . ملحق شده : جنیانجکث ، قصبه ٔ تغزغز است ... و مستقر ملک است و بحدود چین پیوس...
-
رفتن
لغتنامه دهخدا
رفتن . [ رَ ت َ ] (مص ) حرکت کردن . خود را حرکت دادن . (ناظم الاطباء). روان شدن از محلی به محل دیگر. (ازناظم الاطباء). خود را منتقل کردن از جایی به جایی . نقل کردن از نقطه ای به نقطه ٔ دیگر. راه رفتن . مشی . (یادداشت مؤلف ). مشی . (دهار) (ترجمان الق...