کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نکظ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نکظ
لغتنامه دهخدا
نکظ. [ ن َ ] (ع مص ) سخت گرسنه گردیدن . (از اقرب الموارد) (از المنجد) (ناظم الاطباء). || شتابانیدن . (از متن اللغة) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). نکظ الرجل ؛ اعجله عن حاجته . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || دشوار گردانیدن حاجت کسی را. (منتهی...
-
نکظ
لغتنامه دهخدا
نکظ. [ ن َ ک َ ] (ع مص ) کوشیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || شتافتن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (از ناظم الاطباء) (از متن اللغة). شتافتن در پی حاجتی یا برای خروج . (از اقرب الموارد) (از المنجد). شتاب کردن . (زوزنی ). نکظة. منکظة. (من...
-
واژههای همآوا
-
نکز
لغتنامه دهخدا
نکز. [ ن َ ] (ع مص ) گزیدن مار. (تاج المصادر بیهقی ).گزیدن مار بینی و پتفوز ستور را. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). بینی گزیدن مار. (از ناظم الاطباء). رجوع به متن اللغة و اقرب الموارد شود. || زدن . (از منتهی الارب ) (از تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج...
-
نکز
لغتنامه دهخدا
نکز. [ ن َ ک َ ](ع مص ) سپری شدن آب چاه . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). تمام شدن آب چاه یا کم شدن آن . (از متن اللغة). نَکْز. (منتهی الارب ) (متن اللغة). نُکوز. (متن اللغة). فهی ناکز و نَکوز. (متن اللغة). و رجوع به نَکْز شود.
-
نکز
لغتنامه دهخدا
نکز. [ ن َ ک ِ ] (ع ص ) بئر نکز؛ چاه کم آب . (از اقرب الموارد) (از لسان العرب ). و رجوع به ناکز شود.
-
نکز
لغتنامه دهخدا
نکز. [ ن ِ ] (ع اِ) فرومایه و بلایه از هر چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رذال . (اقرب الموارد). رذل از خواسته و مردم . لغتی است در نِقْز. (از متن اللغة). || باقی مانده ٔ مغز در استخوان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب ال...
-
نکز
لغتنامه دهخدا
نکز. [ ن ُ ک ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ نَکوز. رجوع به نَکوز شود. || ج ِ ناکز. رجوع به ناکز شود.
-
جستوجو در متن
-
منکظة
لغتنامه دهخدا
منکظة. [ م َ ک َ ظَ ] (ع مص ) نَکَظ. (منتهی الارب ). رجوع به نَکَظ شود.
-
شتافتن
لغتنامه دهخدا
شتافتن . [ ش ِ ت َ ] (مص ) شتابیدن . عجله کردن . به شتاب رفتن . تیزی کردن در رفتن . تعجیل . تاختن .عجله . اِرقِداد. اِستِکارَة. اِعثیجاج . اِکراب . اِکعاب . اِنصاف . اِنکِداد. ایحاف . ایخاف . ایفاد. ایفاض .تَعَجﱡل . تَعجیل . تَقَهوُس . تَکَدﱡس . تَمَ...
-
گرسنگی
لغتنامه دهخدا
گرسنگی . [ گ ُ رِ/ رُ ن َ / ن ِ / گ ُ س َ / س ِ ن َ / ن ِ ] (حامص ) مقابل سیری است . (آنندراج ). اشتهای طعام پس از هضم طعام پیش . اِستِجاعَة. وَبنَه . هُنبُغ؛ گرسنگی سخت . تَقَع. مخمصه و خَمصَة. جُلبَة. وَأج . هِلَّکَس . نَکَظ. هَمج . هِلقَس ، گرسنگ...