نکز. [ ن َ ] (ع مص ) گزیدن مار. (تاج المصادر بیهقی ).گزیدن مار بینی و پتفوز ستور را. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). بینی گزیدن مار. (از ناظم الاطباء). رجوع به متن اللغة و اقرب الموارد شود. || زدن . (از منتهی الارب ) (از تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج )(از ناظم الاطباء). ضرب . (اقرب الموارد). || دور کردن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). نکص . دفع. (اقرب الموارد). || سپوختن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || زدن به پشت و عقب چارپا برای برانگیختن وبه حرکت درآوردن آن . (از اقرب الموارد). || دوختن به چیزی سرتیز. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). چیزی تیز مانندنیش و تیغ به جائی فروبردن . (فرهنگ خطی ). || کم شدن یا تمام شدن آب چاه . (از اقرب الموارد). برسیدن آب چاه . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). و برسانیدن آن . (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به نَکَز شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.