کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نشق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نشق
لغتنامه دهخدا
نشق . [ ن َ ] (ع مص ) بوی کردن چیزی را. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). بوی بردن . (تاج المصادر بیهقی ). بوییدن . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (المنجد). شمیدن . (یادداشت مؤلف ). نَشَق . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (المنجد). |...
-
نشق
لغتنامه دهخدا
نشق . [ ن َ ش َ ] (ع مص ، اِ) نشق . رجوع به نَشق شود.
-
نشق
لغتنامه دهخدا
نشق . [ ن َ ش ِ ] (ع ص ) آن که چون به کاری درآید در آویزان باشد در وی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). مردی که در کاری افتاده باشد که از آن خلاصی نیابد. (فرهنگ خطی ). آنکه چون به کاری درآید آویخته شود به آن کار به نحوی که رهائی از آن ممکن نباشد. (ناظم...
-
نشق
لغتنامه دهخدا
نشق . [ ن ِ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تیرچائی بخش ترکمان شهرستان میانه ، در 28 هزارگزی مشرق ترکمان و 20 هزارگزی راه تبریز به میانه ، در منطقه ٔ کوهستانی معتدل هوائی واقع است و 609 تن سکنه دارد. محصولش غلات و بزرک و حبوبات ، شغل اهالی زراعت و گله...
-
نشق
لغتنامه دهخدا
نشق . [ ن ُ ش َ ] (ع اِ) ج ِ نشقة. رجوع به نُشقَة شود.
-
واژههای همآوا
-
نشغ
لغتنامه دهخدا
نشغ. [ ن َ ] (ع مص ) به نیزه زدن . || روان گردیدن آب . || به دست آب خوردن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از المنجد) (از اقرب الموارد). || گردانیدن گریه در سینه . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). گریه در سینه گرداندن که شخص را به بیهوش...
-
نشغ
لغتنامه دهخدا
نشغ. [ ن ُش ْ ش َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ناشِغ. رجوع به ناشِغ شود.
-
جستوجو در متن
-
نشقة
لغتنامه دهخدا
نشقة. [ ن ُ ق َ ] (ع اِ) گردن بند ستور. حلقه ٔ رسن که در گردن بهایم افکنند. (از منتهی الارب )(آنندراج ) (از اقرب الموارد). گردن بندی که به گردن ستور می نهند. (ناظم الاطباء). طوق یا ریسمانی که بر گردن اغنام و جز آن افکنند. (از المنجد). ج ، نُشَق .
-
ابن ایاس
لغتنامه دهخدا
ابن ایاس . [ اِ ن ُ اِ ] (اِخ ) ابوالبرکات محمدبن احمدبن ایاس زین الدین الناصری . در سال 852 هَ .ق . متولد شده و تا 928 زنده بوده است . خانواده ٔ او اصلاً چرکسی و ایاس فخری جد پدر او مملوک بود وببرقوق یکی از سلاطین مملوک مصر فروخته شد. ابن ایاس در در...