کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناصرخسرو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناصرخسرو
لغتنامه دهخدا
ناصرخسرو. [ ص ِ رِ / رْ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) (حکیم ...) ناصربن خسروبن حارث قبادیانی بلخی مروزی ، ملقب و متخلص به «حجت » و مکنی به ابومعین . از شاعران قوی طبع و قصیده سرایان گران قدر زبان فارسی است . وی در ماه ذی القعده ٔ سال 394 هَ . ق . مطابق با تی...
-
واژههای مشابه
-
ناصرخسرو اصفهانی
لغتنامه دهخدا
ناصرخسرو اصفهانی . [ ص ِ خ ُ رَ / رُ وِ اِ ف َ ] (اِخ ) رجوع به ناصرالدین ، ناصرخسرو اصفهانی شود.
-
جستوجو در متن
-
حجت
لغتنامه دهخدا
حجت . [ ح ُج ْ ج َ ] (اِخ ) تخلص حکیم ناصرخسرو. رجوع بکلمه ٔ ناصرخسرو شود.
-
خسرو
لغتنامه دهخدا
خسرو. [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) نام پدر ناصرخسرو شاعر معروف قرن چهارم هَ . ق . است . رجوع به ناصرخسرو شود.
-
عودلاجان
لهجه و گویش تهرانی
محله قدیمی ناصرخسرو : اودریجان(محل تقسیم آب)
-
یاوا
لغتنامه دهخدا
یاوا. (ص ، اِ) یاوه . این کلمه به همین صورت در شعر ذیل از ناصرخسرو آمده است : او را مجوی و علم طلب زیرابس کس که او فریفته ٔ یاوا شد. ناصرخسرو.و مرحوم دهخدا آن را «بآوا» تصحیح کرده اند.
-
یاوار
لغتنامه دهخدا
یاوار. (ص ، اِ) در این شعر ناصرخسرو ظاهراً لغتی در یاور است : خردمند با اهل دنیا به رغبت نه صحبت نه کار و نه یاوار دارد. ناصرخسرو.و رجوع به آوار شود.
-
رداس
لغتنامه دهخدا
رداس . [ رَدْ دا ] (ع ص ) مرد سنگ انداز. (حاشیه ٔ ص 207 دیوان ناصرخسرو) : خرد و جهل کی شوند عدیل برز را نیست آشنا ردّاس .ناصرخسرو.
-
پشکم
لغتنامه دهخدا
پشکم . [ پ َ / پ ِک َ ] (اِ) بچکم . پچکم . ایوان و بارگاه : پدید آرد سخن در خلق عالم بیشی و کمّی چو فردا این سخن گویان برون آیند زین پشکم . ناصرخسرو.این جنبش بیقرار یک حال افتاده در این بلند پشکم . ناصرخسرو.بسی رفتم پس آز اندر این پیروزه گون پشکم کم ...
-
کام و ناکام
لغتنامه دهخدا
کام و ناکام . [ م ُ ] (ق مرکب ) کام ناکام : بکام و ناکام از بهر زاد راه دراززمین بزیر کفت زیر گام بایدکرد. ناصرخسرو.ببین تا چون بود حالت سرانجام که باید رفت از این جا کام و ناکام . ناصرخسرو.گر بازدهی وام او بخوشی ورنه بستاند بکام و ناکام . ناصرخسرو.ر...
-
پیکار داشتن
لغتنامه دهخدا
پیکار داشتن . [ پ َ / پ ِ ت َ ] (مص مرکب ) جنگ داشتن . در حرب بودن . در رزم بودن : زره پوش گشتند مردان بستان مگر باغ با زاغ پیکار دارد. ناصرخسرو.جفا و ستم را غنیمت شماردوفا و لطف را بپیکار دارد. ناصرخسرو.یکی تخم خورده ست ازبی فلاحی همی کار هموار پیکا...
-
حذر داشتن
لغتنامه دهخدا
حذر داشتن . [ ح َ ذَ ت َ ] (مص مرکب ) برحذر بودن . محتاط بودن . پرهیز کردن : ای خردپیشه حذر دار از جهان گر بهوشی پند حجت کار بند. ناصرخسرو.گرت هوش است و هنگ ، دار حذرای خردمند از این عظیم نهنگ . ناصرخسرو.حذر دار از عقاب آز ازیراکه پرزهراب دارد چنگ و ...
-
نال نال
لغتنامه دهخدا
نال نال . (نف مرکب ) نالنده . با آه و زاری . نالان نالان : مهتر و کهتر همه با او به خشم عالم و جاهل همه ز او نال نال . ناصرخسرو.از دهر جفاپیشه زی که نالم گویم ز که کرده ست نال نالم . ناصرخسرو.گر باغ تازه روی جوان گشته خندخندچون ابر نال نال چنین بابکا...