کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ملال
/malāl/
معنی
۱. به ستوه آمدن.
۲. بیزاری.
۳. دلتنگی و افسردگی.
۲. رنج و اندوه.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آزردگی، افسردگی، اندوه، اندوهگینی، بیزاری، حزن، رنج، رنجش، غم، ملالت ≠ انبساط
دیکشنری
boredom
-
جستوجوی دقیق
-
ملال
واژگان مترادف و متضاد
آزردگی، افسردگی، اندوه، اندوهگینی، بیزاری، حزن، رنج، رنجش، غم، ملالت ≠ انبساط
-
dysphoria
ملال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] احساس ناخوشایندی یا ناراحتی و حالتی از خُلق با مشخصۀ غمگینی و نارضایتی و گاهی بیقراری
-
ملال
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) اندوه ، پژمردگی ، افسردگی .
-
ملال
لغتنامه دهخدا
ملال . [ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان خشابر طالشدولاب است که در بخش رضوان ده شهرستان طوالش واقع است و 925 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
ملال
لغتنامه دهخدا
ملال . [ م َ ] (اِخ ) لکهنویی دهلوی ، از شعرای قرن دوازدهم هجری است . صاحب تذکره ٔ صبح گلشن آرد: در زمان حکومت وزیرالممالک نواب آصف الدوله بهادر به فوجداری بعض محالات اوقات به سر می برد و در عین ریعان شباب از این جهان پرملال جاده ٔ انتقال پیمود. از ا...
-
ملال
لغتنامه دهخدا
ملال . [ م َ ] (ع مص ، اِمص ) به ستوه آمدن . مَلَل .ملالة. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). به ستوه آمدن و دلتنگ و بیزار شدن . (از اقرب الموارد). سیر برآمدن . (المصادر زوزنی ). || بی قرار و آرام ساختن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). فتوری ...
-
ملال
لغتنامه دهخدا
ملال . [ م ُ ] (ع اِ) خوی و عرق تب . || چوب قبضه ٔ شمشیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || چوب پشت کمان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پشت کمان . (از اقرب الموارد). || دسته ٔ کمان . (ناظم الاطباء). || گرمی پنهان در استخوان . || د...
-
ملال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] malāl ۱. به ستوه آمدن.۲. بیزاری.۳. دلتنگی و افسردگی.۲. رنج و اندوه.
-
واژههای مشابه
-
gender dysphoria
ملال جنسانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی، علوم سلامت] نارضایتی فرد از جنبههای بدنی یا اجتماعی جنس خود متـ . ملال جنسیتی
-
ملال جنسیتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی، علوم سلامت] ← ملال جنسانی
-
دوله ملال
لغتنامه دهخدا
دوله ملال . [ دَ ل َ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ماسال بخش ماسال شاندرمن شهرستان طوالش . واقعدر دوهزارگزی ماسال . دارای 699تن سکنه است . آب آن از رودخانه ٔ ماسال . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
ملال آمیز
لغتنامه دهخدا
ملال آمیز. [ م َ ] (ن مف مرکب ) آمیخته به ملال . توأم با ملال . رجوع به ملال شود.
-
ملال آور
لغتنامه دهخدا
ملال آور. [ م َ وَ ] (نف مرکب ) به ستوه آورنده . آنچه ملال و دلتنگی آورد. آنچه موجب ضجرت و آزردگی خاطر گردد. ملال انگیز.
-
ملال انگیز
لغتنامه دهخدا
ملال انگیز.[ م َ اَ ] (نف مرکب ) ملال آور. رجوع به ملال آور شود.