کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مفاوضة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مفاوضة
لغتنامه دهخدا
مفاوضة. [ م ُ وَ ض َ ] (ع مص ) کاری راندن با کسی . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). کاری با کسی واراندن . (المصادر زوزنی ). || با هم برابری کردن در کار و سخن و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || انبازی کردن . (صراح ). ...
-
واژههای مشابه
-
مفاوضه
فرهنگ فارسی معین
(مُ وَ ضَ) [ ع . مفاوضة ] 1 - (مص ل .) شریک بودن و برابر بودن با هم در امری . 2 - (اِمص .) برابری . 3 - گفتگو.
-
مفاوضه
لغتنامه دهخدا
مفاوضه . [ م ُ وَ / وِ ض َ / ض ِ ] (ازع ، اِمص ) مفاوضت . رجوع به مفاوضة و مفاوضت شود. || یکدیگر را سپردن . (غیاث ). سپردگی به همدیگر. (ناظم الاطباء). || مکالمه ٔ با هم و جواب و سؤال و جواب و پاسخ . (ناظم الاطباء). گفتگو : اما چون همی نابیوسان مفاوض...
-
مفاوضه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مفاوَضَة] [قدیمی] mofāveze ۱. با هم برابری کردن در امری.۲. شریک بودن و برابر بودن با هم در کاری یا امری.۳. مذاکره در امری و رٲی خود را برای یکدیگر بیان کردن.
-
مفاوضه کردن
لغتنامه دهخدا
مفاوضه کردن . [ م ُ وَ / وِ / ض َ / ض ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بازآمدن . || بازآوردن . || عوض کردن و پاداش دادن و جزا و مکافات دادن . (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
مفاوضت
واژگان مترادف و متضاد
۱. همصحبت ۲. صحبت، گفتگو ۳. همبستری، همآغوشی
-
مفاوضت
لغتنامه دهخدا
مفاوضت . [ م ُ وَ / وِ ض َ ] (از ع ، اِمص ) بیان کردن سخن به نرمی . (غیاث ). || با هم راز گفتن و مشورت کردن . (غیاث ). گفتگو. مذاکره . مشاوره . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : غایت نهمت بر آن مقصور داشتمی که یکی را از ایشان دریافتمی و ساعتی به مفاوضت ا...
-
جستوجو در متن
-
conferences
دیکشنری انگلیسی به فارسی
همایش ها، گفتگو، مشاوره، مذاکره، کنگاش، همرایزنی، محاوره، مفاوضه
-
مفاوضات
لغتنامه دهخدا
مفاوضات . [ م ُ وَ ] (ع اِ) ج ِ مفاوضة. گفتگوها. مذاکرات : صاحب کافی بعد از آن مفاوضات بر مراعات تاش و حفظ مصالح و مناجح او اقبال کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 99). و رجوع به مفاوضة و مفاوضت و مفاوضه شود. || مکتوبات که اعلی به ادنی نوشته باشد...
-
مقاولة
لغتنامه دهخدا
مقاولة. [ م ُ وَ ل َ ] (ع مص ) با کسی قول کردن . (المصادر زوزنی ). با کسی قول کردن و گفت و شنید کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). مفاوضة. مجادلة. (اقرب الموارد). و رجوع به مقاوله و مقاولت شود.
-
معوذتین
لغتنامه دهخدا
معوذتین . [ م ُ ع َوْ وِ ذَ ت َ ] (ع اِ) دو پناهگاه که انسان را از هر گزندی مصون دارد : کهتر را به دو مفاوضه که معوذتین حال کهترند و هر یک عقود جوزا و عنقود ثریا را مانند، تمکین افزوده است نظماء و نثراً. (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 308).
-
انبازی کردن
لغتنامه دهخدا
انبازی کردن .[ اَم ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شرکت کردن . (ناظم الاطباء)(فرهنگ فارسی معین ). شرکت . (شعوری ج 1 ورق 123 الف ). اشتراک . تشارک . مشارکت . مفاوضه . (یادداشت مؤلف ). || همراهی کردن . همکاری کردن : جمله گفتندش که جانبازی کنیم فهم گرد آریم و ان...