کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لیلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
لیلی
لغتنامه دهخدا
لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت الحارث بن عوف المری . کان عمربن ابی ربیعة یشبب بها فلقیها و هو یسیر علی بغلة.فقال لها: قفی اسمعک بعض ما قلت فیک فوقفت . فقال :الا یا لیل ان شفاء نفسی نوالک ان بخلت فنولینا.فمضت و لم ترد علیه شیئاً. (اعلام النساء ج 3 ص 136...
-
لیلی
لغتنامه دهخدا
لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت الظرب ، ام دوس . (عقدالفرید ج 2 ص 107).
-
لیلی
لغتنامه دهخدا
لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت بلال او بلیل الانصاریة. اخت ابی لیلی و هی عمة عبدالرحمن بن ابی لیلی . قال ابوعمر بایعت النبی و روت عنه . (الاصابة ج 8 ص 180).
-
لیلی
لغتنامه دهخدا
لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت ثابت بن المنذربن عمروبن حزام .اخت لسان ذکرها ابن حبیب ایضاً. (الاصابة ج 8 ص 180).
-
لیلی
لغتنامه دهخدا
لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت حابس التمیمیة. اخت الاقرع بن حابس الصحابی المشهور هی ام غالب بن صعصعةبن معاویة والد الفرزدق الشاعر المشهور. له ادراک و قد ذکرها الفرزدق فی مرثیة ابیه حیث یقول :ابی الصبر انی لااری البدر طالعاو لا الشمس الا ذکرتنی بغالب شب...
-
لیلی
لغتنامه دهخدا
لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت حارث بن تمیم بن سعد. مادر غالب نیای دهم رسول اکرم . (مجمل التواریخ و القصص حاشیه ٔ ص 227 از طبری و ابن اثیر). در متن مجمل التواریخ مادر غالب ، سلمی بنت سعد مذکور است .
-
لیلی
لغتنامه دهخدا
لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت حامد الموره لی . شاعرة من شواعر الترک المجیدات . قالت کثیراً من الشعر و قد جمع شعرها فی دیوان و توفیت سنة 1264 هَ . ق . (اعلام النساء ج 3 ص 1367).
-
لیلی
لغتنامه دهخدا
لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت حسان بن ثابت . (الموشح ص 262 و 263) (قاموس الاعلام ترکی ).
-
لیلی
لغتنامه دهخدا
لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت حطیم . از زوجات پیغمبر(ص ) اما پیش از ملاقات چون شنید که برص دارد وی را طلاق داد. (تاریخ گزیده ص 161). صاحب الاصابة آرد: لیلی بنت الحطیم بن عدی بن عمروبن سوادبن ظفر الانصاریة الاوسیة ثم الظفریة. استدرکها ابوعلی الحیانی عل...
-
لیلی
لغتنامه دهخدا
لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت حکیم الانصاریة الاوسیة. قال ابوعمر ذکرها ابواحمدبن صالح المعری فی ازواج النبی و لم یذکرها غیره و جوز ابن الاثیر ان تکون هی لیلی بنت الحطیم لان الحکیم یشبه بالحطیم . (از الاصابة ج 8 ص 181).صاحب اعلام النساء آرد: لیلی بنت ح...
-
لیلی
لغتنامه دهخدا
لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت حلوان بن عمران القضاعیة. ام جاهلیة ینسب الیها بطن من مضر من العدنانیة و هم بنوالیاس بن مضر. (اعلام النساء ج 6 ص 1368). صاحب مجمل التواریخ و القصص آرد: لیلی بنت حلوان مادر مدرکة نیای شانزدهم حضرت رسول است . (مجمل التواریخ ...
-
لیلی
لغتنامه دهخدا
لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت رافعبن عمرو الانصاریة. والدة ابی عبس بن حرب . ذکرها ابن سعد فی المبایعات و قال امها ام البراء بنت سلمةبن عرفطة. (الاصابة ج 8 ص 181).
-
لیلی
لغتنامه دهخدا
لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت رباب بن حنیف الانصاریة. من بنی عوف بن الخزرج . ذکرها ابن حبیب ایضاً و کانت زوج عتبان بن مالک . (الاصابة ج 8 ص 182).
-
لیلی
لغتنامه دهخدا
لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت زهیربن یزید النهدیة. کان یهواها ابن عم لها یقال له مرةبن عبداﷲبن هلیل اشتد به شغفه بها فخطبها فابوا ان یزوجوه و کان لایخطبها غیره الا هجاه ثم تزوجها المنجاب بن عبداﷲبن مسروق بن سلمةبن سعد فخرج الی البعث براذان و هی اذ ذاک...
-
لیلی
لغتنامه دهخدا
لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت سعدبن ربیعة. معشوقه ٔ قیس بن ملوح بن مزاحم ، معروف به مجنون لیلی : بلبل به غزل طیره کند اعشی راصلصل به نوا سخره کند لیلی را. منوچهری .در میان شکستگیها حصارکی خراب به من نمودند. اعراب گفتند: این خانه ٔ لیلی بوده است و قصه ...