کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قیان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قیان
/qiyān/
معنی
= قینه
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
قیان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ قینَة] [قدیمی] qiyān = قینه
-
قیان
لغتنامه دهخدا
قیان . (ع اِ) ج ِ قَیْن . بندگان . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از آنندراج ). رجوع به قین شود.
-
واژههای مشابه
-
قیان کندی
لغتنامه دهخدا
قیان کندی . [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آواجیق بخش حومه ٔ شهرستان ماکو، سکنه ٔ آن 150 تن . آب آن از چشمه . محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت ، گله داری و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است . راه ارابه رو دارد و میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغراف...
-
واژههای همآوا
-
غیان
لغتنامه دهخدا
غیان . [ غ َ ] (اِ) سیماب . جیوه . (برهان قاطع ذیل آبک ) (ناظم الاطباء) (استینگاس ). ناظم الاطباء و استینگاس این لغت را عربی دانسته اند، ولی در فرهنگهای معتبر عربی به این معنی دیده نشد.
-
غیان
لغتنامه دهخدا
غیان . [ غ َی ْ یا ] (اِخ ) ابن قیس بن جهینةبن زید. بطنی از جهینه . گروهی از بنی غیان پیش رسول خدا (ص ) آمدند. رسول فرمود: شما کیستید؟ گفتند: بنی غیان . وی ایشان را بنی رشدان نامید. (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 185). || بنی غیان یا بنوغیان ، قبی...
-
غیان
لغتنامه دهخدا
غیان . [ غ َی ْ یا ] (اِخ ) بطنی از خزرج . (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 185).
-
غیان
لغتنامه دهخدا
غیان . [ غ َی ْ یا ] (اِخ ) بطنی از خطمه . (از اللباب فی تهذیب الانساب ).
-
غیان
لغتنامه دهخدا
غیان . [ غ َی ْ یا ] (ع ص ) گمراه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). صفت از «غوی یغوی » بمعنی گمراه شد. (از اقرب الموارد). گمراه و پیروی کننده ٔ خواهش نفس . (از المنجد).
-
جستوجو در متن
-
ابوایوب مدینی
لغتنامه دهخدا
ابوایوب مدینی . [ اَ اَی ْ یو ب ِ م َ ] (اِخ ) سلیمان بن ایوب بن محمداز اهل مدینه . او عارف بغناء و اخبار مغنیان و ادیبی ظریف بود و کتاب عزةالمیلاء و کتاب ابن مسجح و کتاب قیان الحجاز و کتاب قیان مکه و کتاب الاتفاق و کتاب طبقات المغنیین و کتاب النغم و...
-
قین
لغتنامه دهخدا
قین . [ ق َ ] (ع مص ) نیکو و راست کردن آهنگر آهن را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). قان القین الحدید؛ سواه . (اقرب الموارد). || فراهم آوردن شکافتگی چیزی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). قان الشی ٔ؛ لمه . (اقرب الموارد). || نیکو کردن . (منتهی ال...
-
ابوالطیب
لغتنامه دهخدا
ابوالطیب .[ اَ بُطْ طَی ْ ی ِ ] (اِخ ) مصعبی . محمدبن حاتم از وزراء و شعرای سامانیان و صاحب دیوان رسالت و ممدوح رودکی است . ثعالبی گوید: کان فی جمیع ادوات المعاشرة و المنادمة و آلات الریاسة و الوزارة علی ما هو معروف مشهور و کانت یده فی الکتابة ضرةالب...
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن ماهان بن بهمن بن بشک التمیمی بالولاء الارجانی الاصل المعروف بابن الندیم . الندیم الموصلی مکنی به ابی محمد. مولد سنه ٔ 150 و وفات 235 هَ . ق . وی از ندماء خلفا بوده و او را سخنان ظریف است و در خلاعت و غنا یگانه بود...