اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن ماهان بن بهمن بن بشک التمیمی بالولاء الارجانی الاصل المعروف بابن الندیم . الندیم الموصلی مکنی به ابی محمد. مولد سنه ٔ 150 و وفات 235 هَ . ق . وی از ندماء خلفا بوده و او را سخنان ظریف است و در خلاعت و غنا یگانه بود و او یکی از علماء لغت و اشعار و اخبار شعراء و ایام ناس است و مصعب بن عبداﷲ الزبیری و زبیربن بکار و جز آنان از او روایت کنند و او در حدیث و فقه و علم کلام صاحب ید طولی است . محمدبن عطیه ٔ عطوی شاعر گوید: وقتی در مجلس قاضی یحیی بن اکثم بودم و اسحاق از در درآمد و با متکلمین از اهل مجلس بمناظره کلام آغازید و سخت بمالیدشان سپس با فقها باحتجاج پرداخت و نیک از عهده برآمد پس بشعر و لغت درآمد و بر حاضران فائق گشت پس روی با قاضی یحیی کرد و گفت اعز اﷲ القاضی ، آیا در مناظرات و حکایات من نقصی بود و خرده ای بر آن توان گرفتن ؟ قاضی گفت نه . گفت پس از چه در حالتی که در همه ٔ این دانشها من چون یکی از مردم آن دانش باشم تنها مرا بیک فن یعنی غنا نسبت کنند؟ عطوی گفت قاضی به من متوجه گشت و گفت : پاسخ این پرسش بر تست و عطوی مردی جدلی بود و گفت آری جواب او نزد من است و به اسحاق گفت یا ابامحمد آیا تو را در نحو مقام فرّاء و اخفش باشد گفت نه گفت آیا در لغت و معرفت شعر ترا پایگاه اصمعی و ابوعبیده است گفت نه گفت آیا در علم کلام مکانت ابوهذیل علاف و نظام بلخی دعوی کنی گفت نه گفت آیا در فقه مرتبت قاضی داری و اشارت به یحیی بن اکثم کرد گفت نه گفت آیا در قول شعر بمنزلت ابوالعتاهیة و ابونواس رسیده باشی گفت نه گفت دلیل انتساب تو بغنا همین است چه تو را در این فن نظیری نیست و در دیگر دانشها دون رؤسای آن دانش باشی و اسحاق بخندید و برخاست و بشد. قاضی یحیی گفت نیکو حجتی آوردی لیکن اندکی در حق اسحاق ستم رفت چه او از آن کسان است که بروزگار کمتر نظیر وی توان یافت . ابن خلکان گوید صاحب ما عمادالدین ابوالمجد اسماعیل بن باطیش موصلی در کتاب التمییز و الفضل آرد که : اسحاق بن ابراهیم الموصلی خوش محاوره و ملیح النادره و ظریف و فاضل بود. و از سفیان بن عیینه و مالک بن انس و هشیم بن بسیر و ابی معویة الضریر حدیث نوشت و از اصمعی و ابوعبیده ادب فراگرفت و در علم غنا براعت یافت و نسبت او بغنا کردند و خلفا بدو اکرام کردندی و وی را تقرب دادندی . و مأمون خلیفه می گفت اگر نبود که اسحاق در السنه ٔ ناس بغنا اشتهار یافته من او را تولیت قضا میدادم چه او سزاوارتر و عفیف تر و راست تر و دین دار و امین تر از همه ٔ این قاضیان است . لکن او بغنا مشهور گردیده و شهرت او بغنا بر تمام علوم او چربیده است با آنکه او غنا را خردترین دانشهای خود شمارد، در حالیکه در غنا او را نظیری نباشد - انتهی . و او را نظمی نیکو و دیوان شعریست و از جمله ٔ شعر او قطعه ٔ زیرین است که بهارون الرشید خطاب کند:
و آمرة بالبخل قلت لها اقصری
فلیس الی ما تأمرین سبیل
اری الناس خلاّن الجواد و لااری
بخیلاً له فی الاکرمین خلیل
و انی رأیت البخل یزری باهله
فا کرمت نفسی ان یقال بخیل
و ما خیر حالات الفتی لو علمته
اذا نال خیراً ان یکون نبیل
عطای عطاء المکثرین تکرّماً
و مالی کما قد تعلمین قلیل
و کیف اخاف الفقر او احرم الغنی
و رأی امیرالمؤمنین جمیل .
و او را کتاب بسیار بود چنانکه ابوالعباس ثعلب گوید که در کتب او هزار جزء از لغت عرب دیدم و همه ٔ آنها سماع وی بودو در خانه ٔ هیچکس بدین مقدار کتاب لغت دیده نشد و پس از او در این معنی ابن الأعرابی بود. و از حکایاتی که اسحاق نقل میکرد حکایت ذیل است می گفت : مرا همسایه ای بود معروف به أبی حفص و در غیبت او مردمان او را به ابوحفص لوطی منبوز میکردند. وقتی یکی از همسایگان وی بیمار شد و ابوحفص بپرسش و بعیادت او شد و بیماری او سنگین بود. ابوحفص نزد وی بنشست و گفت چگونه ای آیا مرا شناسی ؟ بیمار با آوازی ضعیف گفت چرا نشناسم تو ابوحفص لوطی باشی . ابوحفص برآشفت و گفت از حد شناسائی درگذشتی و خدا کناد که دیگر بار برنخیزی . و معتصم خلیفه میگفت هربار که آواز اسحاق شنوم گوئی که برملکت من چیزی افزوده است . و اسحاق در سال آخر عمر خویش به عمی مبتلا گشت . مولد او به 150 یعنی سال تولد امام شافعی بود و برمضان سال 235 هَ . ق . به بیماری درب درگذشت و بعضی مرگ اورا در شوال 236 گفته اند و قول اول مشهورتر است و پاره ای بعدازظهر پنجشنبه ٔ پنجم ذی حجه ٔ سنه ٔ 236 آورده اند. و اﷲ اعلم . و بعض اصحاب او راست در رثاء اسحاق :
اصبح اللهو تحت عفرالتراب
ثاویاً فی محلةالأحباب
اذ مضی الموصلی و انقرض الانَ
َس و مجّت مشاهدالأطراب
بکت الملهیات حزناً علیه
و بکاه الهوی وصفوالشراب
و بکت آلةالمجالس حتّی
رحم العود عبرةالمضراب .
و بعضی گویند این مرثیه برای ابراهیم پدر او گفته اند و صحیح قول اول است - انتهی . او راست علاوه بر کتاب اغانی کبیر:کتاب اخبار عزّة المیلاء. کتاب اغانی معبد. کتاب اخبار حماد عجرد. کتاب اخبار حنین الخیری . کتاب اخبار ذی الرّمة. کتاب اخبار طویس . کتاب اخبار المکسن . کتاب اخبار سعیدبن مسجح . کتاب اخبار الدلال . کتاب اخبار محمدبن عائشة. کتاب اخبار الابجر. کتاب اخبار ابن صاحب الضوء. کتاب الاختیار من الاغانی للواثق . کتاب اللحظ و الاشارات . کتاب الشراب . کتاب مواریث الحکماء. کتاب جواهر الکلام . کتاب الرقص و الزفن . کتاب الندماء. کتاب المنادمات . کتاب النغم و الایقاع و عدد مهاله . کتاب الهذلیین . کتاب قیان الحجاز. کتاب الرسالة الی علی بن الهشام . کتاب منادمة الاخوان و تسامر الخلان . کتاب القیان . کتاب النوادر المتخیرة. کتاب الاختیار فی النوادر.کتاب اخبار معبد و ابن سریج و اغانیهما. کتاب اخبارالغریض . کتاب تفضیل الشعر و الرد علی من یحرمه و ینقضه . کتاب اخبار حسّان . کتاب اخبار الأحوص . کتاب اخبار جمیل . کتاب اخبار کثیر. کتاب اخبار نصیب . کتاب اخبار عقیل بن علقه . کتاب اخبار ابن هرمة. و رجوع به الفهرست ابن الندیم چ مصر ص 201، 202 شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.